- ۸ نظر
- ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۸
با این تیتر نیمه طنز شما را کشاندم اینجا که حرف جالب یکی از کاربران توییتر را برایتان بازگوکنم:
«نزدیک #ولنتاین شد
یادتونه دم محرم هی میگفتین پول هیئتارو خرج فقرا کنین؟یادتونه میگفتین پول نذری ها رو بجاش برای بچه فقیرا مرغ و گوشت بخرین؟
حالا نوبت توئه
تو بچه سوسول،تویی که دم محرم این حرفارو میزدی،حالا تو چرا پول عروسکاو کافی شاپا و شکلاتاتو خرج فقرا نمیکنی!؟
تو چرانمیری جای عروسک مرغ بخری بدی دم خونه فقرا؟
تو دختر خانوم،تو چرا پول کادوت رو نمیری یه دست لباس بخری برای بچه فقیر ها؟
یا چرا اصلا پول کافی شاپ ها و رستورانایی که میخوااین برین رو غذا نمیخرید و نمیدید به فقرا؟؟؟
دیدین؟ عرضه ندارین
غیرت ندارین
هیچ کدومتون عرضه همچین کاری ندارین!ینی دلش رو ندارین که از دوس دختر یا دوس پسرتون که میدونین دو روز دیگه ولتون میکنه بگذرین
اون وقت توقع دارین ما از امام حسینمون بگذریم؟
از هیئتامون بگذریم؟؟؟
از کسی بگذریم که آبرو و اعتبارمون رو مدیونشیم؟؟؟
نه.... از این خبرا نیست.... حالا بفهمید که هرچیزی جایگاه خودش رو داره...»
برگرفته از توئیترِ
@SayyedShamshiri
پی نوشت۱: البته قبول دارم لحنشون کمی خشن بوده!
پی نوشت ۲: راستش من خودم هم گاهی از آن حرف ها میزدم!
شاید به فضای وبلاگ من نخورد ولی این حرف را از من داشته باشید. برای تمام کردن یکرابطهی عاطفی، خزعبلاتی مثل آهسته آهسته کم کردن ارتباط و اذیت نشدن طرفین و... را روی یک کاغذ بنویسید، مچاله کنید و پرت کنید داخل سطل آشغال گوشه ی اتاق. و به جای آن، هر روزی که از خواب بیدار شدید و مطمئن شدید بازی به آخرش رسیده وارد غیبت کبری شوید. نه خداحافظی کنید، نه آرزوی موفقیت کنید و نه عذرخواهی، نه هیچ عذری و دلیلی بیاورید و نه سعی کنید برنده یا بازنده باشید. مطمئن باشید اگر حرفی باشد گذر زمان آن را میگوید. آن هم با صدای بلند و لحنی شمرده. شمرده ی شمرده. مثل تیک تاک ساعت. شما سکوت کنید. سکوت مطلق.
هیچ وقت خودتان را توضیحندهید. مخصوصا اینمواقع:
وقتی طرف مقابل درمورد شما پیش زمینه ی ذهنی منفی دارد.
وقتی طرف مقابل سودی در نپذیرفتن حرف و حق شما دارد.
و وقتی طرف مقابل، عادل (بخوانید با انصاف، منطقی، یا هر تعریف مشابه دیگر) نباشد.
یا به طور خلاصه وقتی طرف حرف شما را نمی شنود که بداند باید بپذیرد یا خیر. بلکه می شنود تا رد کند!
میدانم توضیح واضحات بود. اما خب دسته بندی کردن باعث می شود در مواقع لزوم راحت تر بدانیم چهکنیم. و ضمنا یک یاد آوری بود به خُدُم!
این که با وجود پیشرفته ترین دوربین های عکاسی هنوز نقاشی کردن را دوست داریم . این که با وجود گسترش زیاد فست فود و بیرونبر و رستوران، هنوز دوست داریم خودمان آشپزی کنیم، این که با وجود امکان تایپ کردن، میرویم خوشنویسی یاد میگیریم، اینها نشان میدهد که خالق بودن از ویژگیهای ذاتی ماست. و نباید یادمان برود این را که آفریدن یک نیاز است. و منحصر به فرد بودن هر شخص، به فکرها، حرف ها، حسها و عشقهای تازه ایست که خلق میکند. هر کسی خالق دنیای درونی خویش است و ارزش هر کس به میزان قشنگی خلقتش.
بحث کردن، حضوری اش هم فایده ای ندارد چه برسد به مجازی اش؛. و دیگر چه برسد به کامنتی اش! اما درِ گوشم بگویید، شما هم خنده تان میگیرد به کسانی که فکر میکنند این مذاکرات و برجام قرار است تغییر خاصی در شرایط ایجادکند؟
این خیلی مهم است که روزمره-گی هایمان تبدیل به روز-مرگ-ی نشود. ممکن است هدف اصلیمان در زندگی - که همه ی تلاشهایمان در طول رسیدن به آن قرار میگیرد - را از یاد ببریم. ممکن است در ایستگاه های بین راه پیاده شویم!
دیده اید بعضی ها فقط وقتی کارشان گیر می افتد به یادمان می افتند؟ یا بعضی های دیگر که فقط وقتی حوصله شان سر می رود حالمان را می پرسند؟ یا بعضی های دیگر که فقط وقتی مکالمه ی رایگان دارند؟...
راستش را بخواهید دلایل دوستی همین چیزهاست دیگر! به یکدیگر سخت نگیریم. در عوض خوشحال باشیم که طرف مقابل توانایی حل مشکلش را در ما دیده، یا به ما اعتماد دارد، یا برای فرار از حوصله سر رفتنش با ما گپ میزند یا حالا که هزینه ی مکالمه اش حداقل است ما را برای مکالمه انتخاب کرده ( و در نتیجه شاید عامل زنگ نزدن سایر مواقعش هزینه بوده). و از این دست...
گفتم که، هرگونه رابطه ی ما انسانها با یکدیگر به دلیلی شکل گرفته است. بی دلیلش را شاید در اساطیر هم نبینید! از دوستان و اطرافیانمان توقع اسطوره بودن نداشته باشیم!
وقتی در مسائل مادی و دنیوی (1) به غرب باختیم و نتوانستیم توجیه کنیم که چند قرن اخیر دقیقا چکار میکردیم که انقدر عقب افتاده ایم، شروع کردیم به خوش کردن دل خودمان. که نه آقا! غرب دنیا را دارد اما آخرت را نه. آنها فاسدند. نظام خانواده شان از هم پاشیده. اخلاق در آنجا رو به اضمحلال است و ... و آنقدر مشغول "جر" زدن شدیم که اصل مطلب یادمان رفت.
ما خودمان اخلاقمان کجاست؟ بی اخلاقی در جامعه ی ما انقدر لخت و عریان شده که خودمان هم از دیدنش خنده مان گرفته است! بیخود از اتفاق اخیری که در بیمارستان برای آن کودک اتفاق افتاد (2) تعجب نکنیم! نمونه ی اینها زیاد است. مثل پزشکی که به دلیل عدم پرداخت پول قبل از عمل سزارین ، یک خانم باردار به همراه کودکش را به کام مرگ فرستاد(3).
اما برای دیدن بی اخلاقی عریان نیازی به کند و کاو در صفحه ی حوادث نیست. کافی است سر بچرخانیم. وقتی راه بندان می شود آب معدنی را به قیمت گزاف می فروشیم. وقتی بیماری می آید ماسک صورت را . وقتی برف و باران می شود کرایه تاکسی را (بعضی تاکسی ها هم البته فقط دربست می برند) و ... اصلا انگار جز ما و سود ( دنیوی) ما هیچ چیز مهم نیست.
اینها سوای دروغ و دغل های روزمره مان است. سوای دزدی ها، سوای مردم فریبی ها، سوای همه ی بی اخلاقی های دیگرمان است. اینها نمودی از سرحد دون صفتی ما است که در شرایط بحرانی چهره ی زشتمان را عریان می کند. پشت این خونگرمی و مهمان نوازی و تعارفات هرکدام از ما مردم ایران، یک گرگ بی رحم نهفته است که گه گاه در قالب چنین رفتارهایی، پنجه ای نشان می دهد و باز هم به لباس میشش باز می گردد.
به غربی ها نمیدانم اما به خودمان چرا، اخلاق را باخته ایم!
(1) مثل تکنولوژی، علم، اقتصاد و... - البته اگر باز عده ای نگویند اقتصاد آنها فلج است!
(2) لابد شنیده اید بخیه های یک کودک 4 ساله را به دلیل عدم پرداخت پول کشیده و از بیمارستان بیرونش کرده اند.
(3) پزشکی که خودش هم زن بود!.و البته چند وقت بعدش برادران آن مادر با یک کلت همان پزشک را در همان بیمارستان به ضرب گلوله کشتند! این اتفاق در شهر جهرم فارس افتاد.
پی نوشت 1 : درمورد سایر مسائل مثل خانواده ، فساد های مالی و شغلی و ... هم حرف زیاد است و البته خودتان هم می دانید :)
پی نوشت 2 : خاله خانباجی های مجازی تا یک اتفاق رسانه ای می شود در موردش اظهار نظر می کنند. ابتدا اظهار تاسف، بعد تحلیل. بعد جُک می سازند و تمام. خواستم یادآوری کنم که تعجب نکنیم و زیادی هم حرف نزنیم! اگر خیلی مردیم خودمان در موقعیت مشابه و متناسب با شغلمان چنین رفتاری نکنیم!