دلستون

نگفتنی های از دهان در رفته ی مصطفا
دلستون

نخلستون خونه ی نخلا ؛
دلستون آرامگاه منه.
________________

Home

صفحه اینستاگرام

کانال تلگرام

About

آدرس کوتاه شده برای لینک دادن در بلاگفا :

http://goo.gl/Rql0Wp

.

۱۰۷ مطلب با موضوع «دیدگاه (نظرات و افاضات)» ثبت شده است

چگونه می‌توان از بین دو جناح، هر دو را ناراضی نگه داشت؟ خیلی ساده است: صدا و سیما را الگوی خود قرار بدهید!
  • مصطفا موسوی

فرای این که معصوم و تعریفش چیست، به نظر بنده معصوم را می‌شود نقد کرد.

واقعیتش این است که ما باید علوم انسانی‌مان و علوم دینی‌مان بسیار قوی باشد. طوری که آنچنان دلایل محکم و زیبایی برای رد نقدی که به معصوم می‌شود آورده شود که شخص نقد کننده نه تنها چیزی بیاموزد، بلکه با هر نقد و بحث اعتقادش به معصوم قوی‌تر شود. اساسا کارکرد نقد فقط خرده گرفتن نیست. انسان در جریان نقد می‌تواند خیلی چیزها یاد بگیرد. شما توی کلاس از روش حل استادتان، که در یک مقیاس کوچکتر می‌توان نسبت به شما در زمینه آن درس معصوم قلمدادش کرد، می‌گیرید. استاد، یا یکی از همشاگردی‌های باسوادترت، می‌گوید این که فلان ایراد را می‌گیری یعنی فلان قسمت موضوع را نفهمیدی. این قسمتی که نفهمیدی در اصل چنین است و اگر چنان که می‌گویی بود فلان تناقض در بهمان اصل را ایجاد می‌کرد پس رد است!

خب البته اینی که می‌گویم برای وقتی است که استاد در دسترس باشد یا همشاگردی با سوادی داشته باشی. اما برای نقد معصومین طرف حساب ما این طلبه‌های غالبا م ف ت خ و ر ی هستند که ۱۴ قرن است دور سر خودشان می‌چرخند و امروز شاید بیشتر از همه‌ی آن چهارده قرن قدرت دارند و کمتر از همه‌ی آن مفیدند!

بله معصومین را می‌شود نقد کرد. حتی معصومین را باید نقد کرد! خدا را هم باید نقد کرد! اما چه کسی، پیش چه کسی و چطور نقد کند؟ و هدفش چه باشد؟


پی‌نوشت یک: امیدوارم متوجه شده باشید حرف من با حرف آقای روحانی کاملا متفاوت است. من با زاویه نگاه ایشان مخالفم. بنده کلا در بیشتر موارد با ایشان مخالفم مگر این که عکسش ثابت شود.

پی‌نوشت دو: آقای روحانی هرچند شما واقعا استادید اما واقعا فکر میکنید تا کی میتوانید با راه انداختن بحث های چالشی و حاشیه‌ای، آن هم سر بزنگاه، حواس مردم و منتقدان را از مطالباتشان و از بی عرضگی‌هایتان پرت کنید؟

  • مصطفا موسوی

چرا مسئولینِ همیشه هزینه سازی که الان متولی جلوگیری از حضور مردم بر سر مزار کوروش هستند، کمی فکرشان را به‌کار نمی‌بندند؟

کسی نیست بگوید عوض این که مردمی که بسیاری از آن‌ها واقعا نمی‌دانند کوروش کیست (طوری هرچه جمله قصار در دنیا هست را به او نسبت می‌دهند) دور هم جمع شوند، و مراسمی بی سر و ته بگیرند که از بی‌برنامگی آخرش به شعارهای بی‌ربط به روز کوروش ختم می‌شود؛ می‌توانید یک بزرگداشت رسمی بگیرید، از اساتید و اهل فن، آن‌هایی که با‌سوادند و کوروش را می‌شناسند را دعوت کنید، اساتید خارجی که درباره‌ی کوروش و ایران باستان حرفی‌برای‌گفتن دارند، و چند سلبرتی همیشه در صحنه را دعوت کنید، و خلاصه یک مراسم آبرومند بگیرید که با یک تیر دو نشان را زده باشید. چرا انقدر خنگید؟!

باشد،قبول، کوروش و داریوش و کلاً هخامنشیان و کلاً تر ایران باستان به پای شما نمی‌رسند!! اما آن‌ها هم نکات مثبت زیادی دارند. دست از این فقط ما خوبیم‌ها (که واقعا نیستید) بردارید. کوتاه بیایید!

  • مصطفا موسوی

در نود درصد اوقات با کسانی که مدافع حقوق زنان هستند مخالفم. چون اصلاً اصل موضوع را نگرفته‌اند و بیشتر کارشان شبیه به نق زنی، آن هم در مسائل دست دوم است تا دفاع واقعی از حق واقعی.

مثلا همین الآن که کابینه‌ی پیشنهادی رئیس جمهور معرفی شده است، خیلی از همین زنان (یا مردان) مدافع، شاکی‌اند از این که چرا وزیر زن نداریم؟! انگار که زنان بچه‌اند و برای این که راضی نگهشان داریم باید بگوییم: «بیاین! دو‌تا وزارت هم دست شما باشه! سرگرم باشید!»

این اعتراض خودش بیشترین تبعیض جنسیتی است! شما اگر تحلیلگر سیاسی هستید و صاحب‌نظر،  و می‌خواهید از حقوق زنان دفاع کنید، بگویید برای فلان وزارت فلان خانم مناسب‌تر از این آقای معرفی شده بود، اما چون زن بود این آقا به او ترجیح داده شد. و‌ واقعا هم نظرتان همین باشد! نه این که دولت را با مجلس اشتباه بگیرید و بپذیرید زن‌ها یک اقلیت‌اند و باید در کابینه کسی را داشته باشند تا به موقع از حقشان دفاع کند! 

  • مصطفا موسوی

مردم ما، این مردم قانون گریز، بی‌فرهنگ، ریاکار، تنبل و دو رو، یک صفت خوب دارند. و آن هم این است که اگر بدانند راه را درست می‌روند، تا آخر خط و تا آخر خونشان ایستاده‌اند.

اما شما یک نگاه به تصویر زیر بیندازید! واقعا فکر می‌کنید رو به سوی مسیر درستی داریم؟!



حقیقتاً سیرک مضحکی است!

  • مصطفا موسوی

اگر میدانستم کار به اینجا میرسد خیلی وقت پیش یک اسپری فریز کننده اختراع میکردم و با آن احسان خواجه امیری را توی سال ۸۷ فریز میکردم. همچنین رضا صادقی را توی سال ۸۶، محسن یگانه را سال ۸۹، محسن نامجو را سال ۸۸، معین را سل ۸۴، قمیشی را سال ۸۳،  رضا یزدانی را سال ۹۱، شادمهر را سال ۸۲، علیرضا افتخاری را سال ۸۰ و همینطور الی آخر!

البته این بین استثنائاتی هم هست! مثلا محسن چاوشی نیاز به فریز شدن نداره. یا بعضی از خواننده‌ها را باید توی بدو تولد فریز کرد که اصلا سراغ قضیه نروند!


پی‌نوشت: شما هم پیشنهادات فریز کردنتان را بگویید!

  • مصطفا موسوی

همه‌ی ما حداقل یک بار وقتی که با افرادی بوده‌ایم که با آنها رودربایستی داریم، با این صحنه مواجه شدیم که یک نفر، در خیابان یا توی یک فیلم و... فحش‌های رکیکی را به زبان آورده که جز سکوت و خود را به نشنیدن زدن و سرخ و سفید شدن چاره‌ی دیگری نداشته‌ایم!

باری، بعضی از شوخی‌های شرکت کنندگان در برنامه خنداننده شو در بسیاری از ماها همین حس را تداعی می‌کند.

این موضوع که شوخی کردن با اعمالی که از نظر اخلاقی در نهایت قباحت قرار دارند مثل زنا و همجنس‌بازی، که تقریبا همه‌مان در جمع‌های دوستانه یا حداقل پشت شیشه‌ی فضای مجازی انواعش شوخی را با آن کرده‌ایم یا حداقل لطیفه‌هایش را خوانده و خندیده‌ایم، چقدر بد است خود بحث جداگانه‌ای می‌طلبد. اما همین ماها، برای انجام همین شوخی‌ها فیلترهای مشخصی داریم. با هرکدام از افراد دور و برمان یک سطح شوخی تعریف شده داریم که گاهی ناخودآگاه اما بسیار دقیق و هوشمند است!

حال فرض کنید پای تلوزیون نشسته‌اید. با خواهرتان، یا پدرشوهرتان، یا دختر خاله‌ی خانم‌تان، یا دختر ۱۲ ساله‌تان. اینجا دیگر فیلتر دست شما نیست. باید سازنده‌ی برنامه‌ای که به وضوح مخاطبش خانواده‌ها هستند، فیلتر الفاظ و مسائلب که در برنامه‌اش به آن پرداخته می‌شود را تا حد قابل قبول برای همه‌ی خانواده‌ها تنظیم کند.

البته این نه به معنی حمله به آقای رامبد جوان است، نه تیمش و نه شرکت‌کنندگان. و نه به معنی مخالفت با پخش چنین برنامه‌هایی. بلکه کافی است خود تهیه کنندگان و شرکت کنندگان کمی هوشمندانه‌تر و عاقلانه‌تر عمل کنند. باور کنید اجرای استندآپ کمدی بدون هزلیات جنسی هم امکان پذیر و جذاب است. چیزی که در همین برنامه هم بارها و با اجراهای اتفاقاً درجه یک اخلاق مدارانه اثبات شده است.

پی‌نوشت: من خودم طرفدار مجید و میثم هستم!

  • مصطفا موسوی

برنده‌ی مناظره‌ی دیروز چه کسی بود؟ من نمی‌دانم. اما بازنده‌اش قطعا «ایران» بود. وقتی که هر انسان عادلی، با دیدن این مناظره از کاندیدای مورد نظرش دلسرد و از کاندیدای رقیبش متنفر می‌شد! و متأسف، از این که پیرمردهای سیاست ما چقدر بی‌تقوا هستند!

  • مصطفا موسوی

نمی‌شود با گفتن این حرف که هدف تبلیغ یک کار خوب است چیزی را توجیه کرد. عکس گرفتن با خانه‌ی محرومین با آن اسباب اثاثیه ی کهنه و کم، و آن قیافه‌های مظلوم، مخصوصاً وقتی عکس از داخل گرفته شود و لحظه‌ی ورود شما را ثبت کند، کار جالبی نیست مسئولان گرامی! مهم هم نیست کاندیدای کدام جناح باشید. الحمدلله همه‌ی مسئولین چندتایی از این عکس‌ها دارند توی آرشیوشان! و داشتن این عکس برای سیاسیون شبیه داشتن عکس با شورت ورزشی برای مدیران ورزشی شده!

برای این که بفهمیم کار جالبی نیست کافی است به این فکر کنیم که اگر یکی از ائمه‌ی معصومین الآن حضور داشتند واقعا چنین کاری را می‌کردند؟

وانگهی، جدا از این که کار خوبی نیست، کار مسخره‌ای هم هست! انقلاب ما نزدیک به چهل سال عمر دارد. وقتی بعد از چهل سال با محرومین از ابتدایی ترین امکانات عکس بگیریم، مثل این است که یک مهندس ساختمان، با ساختمان نشست کرده.ی فرو ریخته‌ای که خودش جزو مهندسین سازنده‌اش بوده عکس بیندازد و به عنوان تبلیغ بگذارد اینستاگرامش و بگوید من برای آواربرداری از این ساختمان‌ها آماده‌ام! تلفن تماس: فلان!

  • مصطفا موسوی

«#مناظره_زنده عیار واقعی کاندیداها را به نمایش می‌گذارد کیفیت‌هایی مثل تیزهوشی، مدارا، واکنش سریع، خویشتنداری، بردباری، نکته‌سنجی...»


جملات فوق اظهار نظر یکی از کاربران معروف توییتر درمورد بحث لغو مناظره‌ی زنده‌ی کانداهای ریاست جمهوری، و در عوض پخش مناظره‌ی ضبط (و شاید سانسور) شده است.

اما این پست ربطی به پخش زنده یا مرده‌ی مناظره ندارد! بلکه می‌خواستم (ضمن تأیید محاسن زیادی که مناظره دارد) بگویم ما این سال‌ها به اندازه‌ی کافی رئیس جمهور حواس جمع و زرنگ و مناظره بکن داشته‌ایم؛ اما نتیجه چه شد؟

اصلا یکی از نقطه ضعف‌های دموکراسی می‌تواند همین باشد. رأی ملت (مخصوصا رأی‌های خاکستری) ناخودآگاه به سمت کسی می‌رود که در مناظرات بیشتر دلبری کند. جذاب‌تر باشد. سؤال‌های جنجالی مطرح کند. نکته سنج باشد و از دل سخن‌های طرف مناظره نقطه ضعف بیرون بکشد. خوب بقیه را ضایع کند! درمورد چیز‌های قشنگ حرف بزند. اسم یا نشان کَله گنده‌های جنجالی را ببرد (مثلاً یکی به پسر فاسد فلانی گیر بدهد و یکی از رفع حصر بگوید.) و در یک کلام، حاضرجواب باشد.

اما داشتم کاش می‌شد به جای این معیار‌ها، به معیارهای مهم‌تری پرداخت. ایدئولوژی طرف چیست؟ چقدر توانمند است؟ چه برنامه‌هایی دارد و تیم کاری‌اش تقریباً چه کسانی هستند؟ آیا مشکلات جامعه برایش مهم هستند؟ و اصلا مشکل جامعه را چه چیزی میداند؟! (که گفته‌اند «حُسْنُ السُؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ»۱ )

می‌خواهیم رئیس قوه مجریه را انتخاب کنیم نه مجری تلوزیونی! پس کاش اهمیت مناظره تلوزیونی به اندازه‌ی اهمیت واقعی آن باشد تا خروجی آن، به جای یک مشت رئیس جمهور زرنگِ باحالِ زبان‌دراز، یکی باشد که دردی از کشور و مردم دوا کند!


۱) روایتی از امام حسن مجتبی به این مفهوم که نیمی از راه رسیدن به جواب درست، پرسیدن سؤال درست است!

پی‌نوشت: گاهی نظرات غیر کارشناسانه‌ی بنده در مورد حاشیه‌های کمتر پرداخته شده‌ی انتخابات را تحمل بفرمایید :)

  • مصطفا موسوی