دلستون

نگفتنی های از دهان در رفته ی مصطفا
دلستون

نخلستون خونه ی نخلا ؛
دلستون آرامگاه منه.
________________

Home

صفحه اینستاگرام

کانال تلگرام

About

آدرس کوتاه شده برای لینک دادن در بلاگفا :

http://goo.gl/Rql0Wp

.

‏تنهایی ما از تنهایی خدا عمیق تر است. او خیالش راحت است که همیشه تنهاست. ما را امیدهای واهی از پا در می‌آورد...

  • مصطفا موسوی

‏تو اون آدمی هستی که همیشه دلم میخواست باشم. 

تو اون آدمی هستی که همیشه دلم میخواست باشه. 

تو اون آدمی هستی که همیشه دلم میخواست. باش.

 

 

  • مصطفا موسوی

در صفحه باشگاه خبرنگاران جوان در پیام رسان بله خبری خواندم که البته در خود سایت نتوانستم پیدایش کنم. چون سیستم جستجوی سایتشان بر مبنای گوگل بود!  خبر این بود:

« ماموران پلیس فتا مازندران موفق به شناسایی مدیر یک کانال تلگرامی شدند که با راه اندازی کمپین "بنزین نزنیم"، مردم را به اغتشاش و اخلال در نظم عمومی دعوت می کرد. »

نمی‌دانم آن مدیر نگون بخت گروه تلگرامی توی صفحه‌اش دقیقا چه حرف‌هایی زده است. اما طبق متن خبر، بعضی از این جماعت معنای جدیدی به واژه‌ی "دیکتاتوری" داده‌اند! آخر برادر من! اعتراض از این مسالمت آمیز تر؟

تا پیش از این ( حتی در همین چند پست قبل) می‌گفتم ما باید نحوه‌ی صحیح اعتراض کردن را بیاموزیم تا حسابمان از اغتشاش گر و فتنه گر و اوباش و برچسب‌هایی از این قبیل ( که دقیقا مشابه وقتی آن طرفی ها برای هر رویدادی یک عنوان خاص می‌گذارند، این طرفی‌ها هم برای هر تظاهراتی یک برچسب خاص می‌گذارند... ) جدا شود. تا اعتراضمان نتیجه بدهد. اما انگار مشکل نفس اعتراض داشتن است! وگرنه مسالمت آمیز تر از بنزین نزدن این است که لپ‌های گل گلی حسن روحانی را بکشیم و بگوییم فقط سه تومن عزیزم؟ 

  • مصطفا موسوی

وقتی حالش بده، دوست دارم جای این که بپرسم چته، بپرسم چمونه؟

 

+تئاتر

  • مصطفا موسوی

تو به روزهایی که با هم داشتیم افتخار می‌کنی یا با خودت می‌گویی حیف از عمری که تلف کردی؟

می‌دانم نمی‌دانی چقدر برایم مهم است...

 

 

 

پی‌نوشت: انگار مجبوریم فعلا اینجا را توییتر کنیم!

  • مصطفا موسوی

امروز عصر خواهرم زنگ زد. خیلی کفری بود. کسب و کار اینترنتی کوچکی دارد. می‌گفت همین چند روز پیش یک میلیون تومان هزینه تبلیغات داده و همین که خواسته نتیجه بگیرد، اینترنت قطع شده و حالا حتی وصل هم بشود دیگر اثر آن تبلیغ از بین رفته. پرسید تو خبر نداری کی وصل می‌شود؟ گفتم حقیقتش امروز وزیر ارتباطات مملکت مصاحبه کرده و گفته بی خبر است!

به هرحال من فکر می‌کنم حداقل تا پایان مرحله سوم واریز، یعنی تا روز یکشنبه قطعا اینترنت وصل نمی‌شود. بعد از آن طی یک هفته ابتدا استان‌هایی که بچه‌ی خوبی بوده‌اند وصل می‌شوند و بعد از آن کم کم استان تُخس‌ها! 

اما باز ته دلم خالی است. یادم می‌آید فیلترینگ فیس بوک را هم گفتند موقتی است! یوتیوب و تلگرام را هم. و خیلی چیزهای دیگر که اول عجیب به نظر می‌آمد اما بعدها تبدیل به چیزی عادی شد. نه این که کلا همین وضعیت بماند، اما می‌ترسم هرگز به وضعیت سابق بر نگرد؛ آهسته آهسته مردمی که دست دولت در جیبشان را بر نتابیده بودند، به وصل شدن گوگل راضی شوند و آن بالایی ها این اتفاق را هم مثل واکسنی که آنها را نکشته و قوی تر کرده به فال نیک بگیرند. که نقطه ضعف جدیدی از مردم گرفته اند...

این چند روزه زیاد پرسیدم که چه می‌توان کرد؟ و خودم گفته‌ام هیچ! واقعا وقتی هر اعتراضی را یا جوگیرهای خودمان ( بی هدف و از سر نادانی) یا گماشته‌های آن طرف ( با هدف اخلال در امنیت) و یا گماشته‌های همین طرف ( با هدف اخلال در امنیت نمایی! ) به آشوب تبدیل می‌کنند چگونه می‌توان تصور کرد تصمیم غلط یکی از نمایندگان با اعتراض مردم بیچاره رو به رو می‌شود و آن مدیر تحت فشار دوباره بررسی می‌کند و اشتباهش را می‌پذیرد و تصمیمش را بر می‌گرداند؟ چهل سال این حکومت عمر دارد. کجا چنین شده؟

شما می‌توانید تصور کنید مثلا عده‌ای که زندگی و نان شبشان به اینترنت گره خورده بود الآن یک جا جمع شوند و به دولت اعتراض کنند؟ 

کسانی که فقط راه حل قانونی و پاستوریزه را قبول دارند، راه حل شما برای این مسئله چیست؟ از مجاری قانونی، فاصله‌ی مردم تا شورای عالی امنیت ملی چند فرد است؟ چند نهاد؟ چند ارگان؟ چند انتخابات؟ بگذریم از این که اعتراضات و تجمعات هم در قانون تعریف شده. اما در قانون جمهوری اسلامی ایران. نه قانون شفاهی ای که شما به آن قائلید و مبنای عملکردتان است! اما یادتان نرود توی این ماجرا چه خودی نشان دادید. گسست روانی‌ و بی‌اعتمادی‌ای که بین شما و مردم ایجاد شد در ذهن مردم می‌ماند...

مثل سهراب که آخرش باز می‌پرسید خانه‌ی دوست کجاست؟ ما هم آخر تمام حرفهای‌مان می‌پرسیم: چه می‌توان کرد؟ 

  • مصطفا موسوی

... گفتیم آخر پرنده را پرواز باید!

پس قلاب قفسمان را به بالُنی بستند؛

و پروازمان دادند!

 

 

پی نوشت: چقدر بی کس بودیم و نمی‌دانستیم! 

  • مصطفا موسوی

تنها راهی که کاملا قطعی است و همیشه جواب می‌دهد، رفتن است!  به این صورت که شما بسته به سطح زبانتان، شش ماه الی دو سال مدام زبان می‌خوانید تا در یکی از آزمون‌های آیلتس یا تافل نمره مناسبی را کسب کنید. بعد اگر مقاله‌ی علمی معتبری ندارید توی این دو سال سعی کنید خودتان یا با مشارکت اساتید دانشگاه و دوستانتان یکی دو تا مقاله برای خودتان دست و پا کنید. (نمیدانم این اصطلاح عمومی است یا مخصوص شهر خودمان؟). خلاصه رزومه خود را تکمیل کرده و با دانشگاه های معتبر دنیا مکاتبه کنید. ان شاءالله اگر اراده داشته باشید طی دو سال و اندی کارهای مهاجرتتان انجام می‌شود و می‌توانید در یکی از کشورهای توسعه یافته ساکن شوید تا ضمن کسب آسایش و پرداختن به علاقه‌های خود، مطمئن باشید هیچ آخوندی دستش به دکمه‌ی فیلترینگ و سایر دکمه هایی که تازه کشف کرده‌اند نمی‌رسد.. 

بنده بابت تیتر زردم عذرخواهی می‌کنم. اما این چند روزه تقریبا برای اولین بار به طور جدی به رفتن فکر کردم. در واقع اگر به خاطر مادرم نبود حتما می‌رفتم. شاید بگویید زیادی شلوغش کرده‌ام. اما حس عدم امنیت روانی که این چند روز تجربه کردم، خیلی معادلات را توی ذهنم عوض کرد.

به هر جهت این روزها می‌گذرد. توی این کشاکشی که نظام می‌گوید اگر کوتاه بیایم دیگر مردم یاد می‌گیرند اعتراض کردن را، و مردم می‌گویند اگر سرکوب شدیم همیشه باید توسری خور باشیم، نهایتا آن طرفی که زور دارد پیروز می‌شود که قطعا مردم نیستند. حداقل فعلا. بعد همه چیز به روال عادی خود (یعنی غیرعادی بودن) بر می‌گردد. اما بعد این ماییم که همیشه می‌دانیم زندگیمان، زندگی مجازی‌مان که البته بخش مهمی از زندگی‌مان هست، بر آب بنا شده و کلیدش دست دیگری است. چه می‌توان کرد؟ هیچ!

پی نوشت: می‌دانم در هیچ جای دنیا این اختیار دست خودمان نیست و نهایتا دست حکومت‌ها است. اما مهم این است این که آستانه‌ی تحمل حکومت در برابر مردمش چقدر است... در مملکت ما حکومت 1% از تحملی که مردم در برابر او نشان می‌دهند را نشان می‌دهد؟

  • مصطفا موسوی

نیم ساعت پیش بود که توی این بی خبری و سکوت، صدای نوتیفیکیشن (معادل فارسی اش را نمی‌دانم. یادآور؟ گوشزد کن؟..) گوشی ام را شنیدم. نگاه کردم دیدم پیامکی است از طرف سایت علی بابا! که نوشته بود سایت ما بسته نیست و لینک سایتش را داده بود! این اتفاق چند فکر همزمان را به ذهنم آورد.

اول این که چنین پیامکی به طور ضمنی ممکن است ناقل این پیام باشد که مدتی که این وضعیت اینترنت برقرار است قرار نیست خیلی هم کوتاه باشد!

دوم این که چرا یک سایت در وضعیتی که همه‌ی مردم و اغلب سایت‌ها با مشکل جدی مواجه هستند، حاضر است خود را از بقیه جدا کند و همچنان فقط به فکر کسب و کار خودش باشد؟ این نوعی بی اخلاقی است. در وضعیتی که سایت‌های کوچکتر یا دچار مشکل شده‌اند یا امکان چنین اطلاع رسانی را ندارند از فرصت عملا سوء استفاده کنی! )دقت کنید قطعا ارسال چنین پیامکی چیزی نیست که با مبلغ معقولی بتوان انجام داد و هر سایتی بتواند انجام دهد! چون ظرفیت چنین کاری محدود است و قطعا روابط و اتصالات قوی می‌خواهد1...)

سوم این که کلمه‌ی«علی بابا» در فرهنگ مردم عراق به طور کنایی به دزد ها ابلاغ می‌شود! )احتمالا اشاره به داستان علی بابا و چهل دزد بغداد) و تقارن این حرکت این سایت و ای این اصطلاح به نوعی جالب بود!

چهارم این که اگر قرار بود در وضعیت اضطراری به جایی برسیم که فقط سایت‌های خودی بتوانند فعالیت کنند، دیگر چرا در حالت معمول فیس بوک و توییتر و... را به بهانه‌های امنیتی از قبیل هدایت اغتشاشات و.. فیلتر می‌کنند؟ خیلی راحت در حالت عادی همه چیز را رها کنند! اینها که قدرت (و البته پررویی لازم) را برای از کار انداختن 99% دسترسی به اینترنت در زمان لازم را دارند!

و مورد آخر این که چند هفته پیش در اتفاقی مشابه، کلیه‌ی سایت‌های اشتراک گذاری فیلم را غیر فعال کردند جز چند تا سایت خودی. تا کم کم سایت‌ها هرکدام به خواسته‌هایشان تن دادند یکی یکی دوباره فعال شدند.(این جمله‌ی آخر نیازمند منبع موثق است). آیا این ها به این معنی است که آهسته آهسته نوعی اینترنت میلی را به ما تحمیل کنند و مثل گوسفند برای محل چرایمان محدوده تعیین کنند؟

 

1) بعدا از طریق دوشتان فهمیدم به این محدودی هم نیست و سایت های دیگر هم می‌توانند از طریق شرکت‌های ارائه دهنده خدمات پیامکی این کار را انجام بدهند. پس این بند را تقریبا نادیده بگیرید! 

  • مصطفا موسوی

در مورد مسئله‌ی بنزین،

دولت که جیب خودش را می‌بیند. سران دو قوه‌ی دیگر هم به دولت و کارشناسی‌هایش (!) اعتماد کرده‌اند. نمی‌دانم. شاید خودشان هم خواستار این افزایش قیمت باشند. رهبری هم که امروز حمایت خود را از این تصمیم اعلام کرد و گفت باید اجرا بشود. مجلس را هم که ما می‌شناسیم! و می‌دانیم طرح دو فوریتی مقابله با گرانی بنزینش را رئیس مجلس به کجا خواهد رساند!

می‌بینید؟ مردم کسی را ندارند! چه می‌توان کرد؟ اگر اعتراض نکنیم که آقای رئیس جمهور می‌گوید تازه بنزین 15 هزار تومان باید باشد. (رئیس جمهوری که حتی شک دارم تصمیمش در این زمان که اوضاع اقتصادی داشت بهتر می‌شد و در این هنگامه‌ی قبل از انتخابات عمدی بود یا سهوی.. )

از آن طرف دولت همیشه هر اعتراضی را با برچسب‌های مختلف سرکوب کرده. جوری که اعتراض کردن را یاد نگرفته‌ایم. به هم می‌ریزیم، می‌شکنیم، می‌سوزانیم. کتک می‌خوریم، تیر می‌خوریم، انگ می‌خوریم، به هزار جای درست و نادرست وصل‌مان می‌کنند و آخر سر مقصر می‌شویم.

از سویی دیگر صدا و سیما گویی سرش را توی برف دیروز تهران فرو کرده. مثل همیشه می‌گوید خبری نیست. شهر در امن و امان است. 

از دیگر سو، اینترنت را قطع کرده‌اند. یا چه فرقی می‌کند؟ محدود کرده‌اند به چند سایت داخلی. مردم نمی‌توانند حرف‌هایشان و نظراتشان را با هم مطرح کنند. با تمام این اوصاف چه کسی حرف می‌زند؟ شبکه های ماهواره‌ای. و دیگر معلوم است سر از کجا در می‌آورد داستان!

چه باید کرد؟ چه می‌توان کرد؟ 

  • مصطفا موسوی