مرا هزار امید است و هر هزار «تهی»
*عنوان از سیمین بهبهانی
- ۶ نظر
- ۲۱ آبان ۹۵ ، ۰۸:۲۰
مرا هزار امید است و هر هزار «تهی»
*عنوان از سیمین بهبهانی
میخواستیم به پای هم پیر شویم
حواسمان پرت شد،
به دست هم پیر شدیم...
۱۶ آبان ۹۵
دلم میخواهد چرخ فلک چند روزی دست از سرمان بردارد که کمی نفس بکشیم. مثلا با هم برویم مسجد نصیر الملک شیراز. تو چادر رنگی سر کنی و بنشینی کنار یکی از ستونهای شبستان و در حالی که صورتت رنگ در رنگ شده برایم آهنگ «باز باران» را بخوانی و من سر بر روی زانوی تو مقرنسها را نگاه کنم و آهسته خوابم ببرد. مثل الان که خوابم برده بود و داشتم همین ها را توی خواب میدیدم...
صرف نظر از درست یا غلط بودن این خبر زشت،
این که توقع داشته باشیم قاری قرآن حتما خوب باشد یا گناه نکند مثل این است که توقع داشته باشیم استاد حقوق کار خلاف قانون انجام ندهد...
بعداً نوشت: آیه 5 سوره جمعه: "مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ...."
خبر کوتاه بود و ویرانگر:
آشپز شرکت دو هفته مرخصیه و ناهار با خودتونه!
در باره ی محرم حرف بسیار است اما نگاه های متفاوت کم! این نگاه متفاوت را در وبلاگ آقا مهدی بخوانید:
این روزها که شرمنده ی چشم هایم هستم! این روزها که کارم پشت کامپیوتر است، درس خواندنم پشت کامپیوتر است، و تفریح و استراحتم هم پشت کامپیوتر است، نگران این هستم که نمره ی چشمهایم بیشتر نشود.
شاید بگوییدخب، به ما چه؟ باید بگویمخوبیت ندارد وبلاگ آدم زیادی دست نخورده باقی بماند!
خلاصه این روزها شدیدا درگیر پایان نامه هستم و هیچ هدفی مهم تر از دفاع کردن تا بهمن ماه ندارم. برایهمین است که وبلاگ و تلگرام و اینستاگرام و هرچه گرام دیگر توی زندگی ام بود را گذاشته ام توی فریزر به همان حالت باقی بمانند تا برگردم!
شب های محرم ما را هم دعا بفرمایید :)
چشمات مث «دوات»ه. مژه هات مث لیقه ست. و من هنوز تو این فکرم که چطوری با اون مرکب عسلی خوشرنگ روزگارمُ سیاه نوشتی.
چشمات «دوات»ه. چشمات «دوا»مه. دوای دردامه. اما اگه، اگه مهربون باشی. مهربونا! نه مثل حالا که با جوهر چشمات نمک به زخمم میپاشی. نه مثل حالا که جوهرنمک به زخمم میپاشی.
تا آمدم قربانت شوم، یک گوسفند از راه رسید و جای مرا گرفت!
عیدتان مبارک :)