دلستون

نگفتنی های از دهان در رفته ی مصطفا
دلستون

نخلستون خونه ی نخلا ؛
دلستون آرامگاه منه.
________________

Home

صفحه اینستاگرام

کانال تلگرام

About

آدرس کوتاه شده برای لینک دادن در بلاگفا :

http://goo.gl/Rql0Wp

.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولد» ثبت شده است

چقدر امروز جای خالی‌ات حس می‌شد. صبح که از خواب بیدار شدم این جمله را با خودم زمزمه کردم که "امروز تولد من است و تو نیستی". و به این فکر کردم که چقدر تناقض دارد این جمله. روزی که تو نباشی تولد نه، مرگ من است. و بعد باز هم خوابم برد. هربار بیدار شدم همین‌ها را مرور کردم و دوباره خوابیدم. دستم به مرگ نه، به خواب که می‌رسید! تمام امروز را خوابیدم.

  • مصطفا موسوی

یک هفته ای میشود که هم اتاقی ام شب کار شده و دیگر یکدیگر را نمی‌بینیم. بچه ی نیشابور است. دیپلم دارد و کارگر قرار دادی بخش نیمه دولتی ست. مثل خیلی از شهرستان های دیگر شهر خودشان کار نبوده و آمده اینجا. مادرش سردرد مزمن و پدرش سرطان دارد. هرماه مبلغی از حقوق،مثلا ۱۵۰هزار تومانش، را برای خرج ماهانه ی خودش برمیدارد و مابقی را قلمبه میفرستد برای پدر و مادرش. یک ماه پیش که بقیه ی پیتزا و مرغ سوخاری که با دوستم بیرون خورده بودیم را آوردم خوابگاه و به او تعارف کردم از رفتار و بعد اقرارش فهمیدم تا به حال پیتزا نخورده. و بعد که مرغ سوخاری را دید گفت این چیه؟! (نه این که پولش را نداشته،نوع زندگی اش جوری بوده که با این چیزها سر و‌کار نداشته باشد).

از وسایلی که هر کسی از ما ممکن است داشته باشیم، مثلا لپ تاپ، گوشی هوشمند، سشوار، ماشین صورت تراشی و... هیچ کدام را ندارد. خودش است و لباس هایش و یک پتو و یک عکس حضرت ابوالفضل که بالای تختش زده. راستی، متولد ۷۱ است...

دیروز روی دیوار خواندم که «آنچه که داریم و یه آن بی اعتناییم، کسانی برای داشتنش راز و نیاز میکنند». امشب که طبق عادتی که همه ی ما داریم که شب تولدمان مینشینیم و به حال عمر رفته و کارِ نکرده زار میزنیم، داشتم زار میزدم؛ اینها را با خودم مرور کردم که در بند ناشکری گرفتار نشوم.

من، با ربع قرن! تجربه به شما میگویم که هر انسانی همان اندازه که دلیل برای گریه دارد، دلیل برای خنده هم دارد. پس بخندیم؟

  • مصطفا موسوی