گاهی صاحب مال ول میکند اما دزد ول نمیکند !
- ۶ نظر
- ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۲
سُر میخورد از دست تو، هرچند محکم
میگیری آن دستِ به خون آغشته اش را
من را میان اشکهایت جستجو کن
میآورَد دریا به ساحل کُشتهاش را..
تاریخ دقیقش را یادم نیست. احتمالا مرداد 93 !
با تشکر از خانوم انار برای ساختن این عکس - نوشتهی زیبا :)
تمام تلاشم را می کنم،
که ادم خوبی باشم.
همه ی سعیم را می کنم،
که به بهشت بروم.
تا مطمئن باشم
دیگر هرگز با تــو رو به رو نخواهم شد!
بــــــرو بــــه جهنــــــم!
11 تیر 94
پی نوشت 1 : خوشبختانه متن فوق ذوقی است نه واقعی!
پی نوشت 2 : دوستان بلاگفایی که نگران آرشیو خود هستند با دیدن این عکس و این عکس و این عکس و به راحتی می توانند آرشیو خود را پیدا کنند.( حتی پستهایی که حذف شده بودند!)
با تشکر از ایشان که در واقع من از ایشان یاد گرفتم. منتهی فکر کردم که آموزش ساده تر بهتر است و برای همین دوباره من هم آموزش دادم :)
آهای دوستانی که قصد دارید توی چالش شرکت کنید! برای این که بیشتر دستگیرتان شود که حدودا قرار است چه کنیم بنده پیش نویس مقدمه ی این مجموعه را اینجا می گذارم. و تاکید می کنم که این صرفا یک پیش نویس است!
مقدمه
در زندگی انسان افراد مختلی می آیند و می روند. و همه هم تاثیر خودشان را بر دیگری می گذارند. که اگر اینگونه نبود انسان اجتماعی آفریده نمی شد.
مثلا افرادی هستند که وقتی آدم از چیزی ناراحت است، مثل یک فرشته ی نجات سر می رسند! با خودشان انرژی می آورند. نگاه تازه می آورند. مسائل را از زاویه ای متفاوت برایت به تصویر می کشند طوری که به فکرت هم نمی رسید چیزی که از آن ناراحتی نه تنها گاهی ارزش ناراحتی ندارد بلکه جنبه هایی دارد که می توانی از آن خوشحال هم باشی! این آدم ها جواهر زندگی اند! نمیگذارند یک اتفاق کوچک زندگی ات را مختل کند. آهای آدم های اینگونه! من عاشق شما هستم. شادم می کنید. کاری می کنید جلو غصه ها مثل یک کوه مقاوم باشم. بیایید و همیشه در کنار من باشید. و هر بار که اینگونه حالم را خوب می کنید با هم دعا کنیم برای کسانی که شما را ندارند. یا آنقدر نادان هستند که نمی خواهند بپذیرند این حرف را که نگاه خوب معجزه می کند!
و من برای این که این حقیقت را به آنها ثابت کنم داستان هایی از وقایعی که برای من و دوستان خوبم گذشته را در این کتابچه جمع آوری کرده ام. ببینم چگونه می توانید زیبایی های این داستان ها را ندیده بگیرید و با منفی بافی زیبایی هایش را خراب کنید؟! شما نمی توانید و هیچ آدم عاقلی هم نمی تواند.
مقدمه
در زندگی انسان افراد مختلفی می آیند و می روند. و شکر خدا همه هم می خواهد تاثیری بر دیگری بگذارند! و در این راه انگار تو مجبوری عقاید و نگاهشان را بپذیری.
مثلا بعضی ها هروقت آدم در خودش فرو رفته باشد با توهّم این که فرشته ی نجات ما هستند بر سر آدم آوار می شوند. خلوتت را از تو می گیرند تا حرف هایی که خوشان هم به آن باور ندارند را به خورد تو بدهند و با حرف های کلیشه ای صد من یک غاز به خیال خودشان دید آدم را نسبت به مسائل عوض کنند. اتفاقی که عملا زندگی انسان را دچار اختلال می کند را می خواهند خوب نشان دهند. می گویند از زاویه ی دیگری به آن نگاه کن! بارها گفته ام به قول قیصر امین پور "درد" را از هر طرف بخوانی "درد" است. پس ولمان کنید شما را به خدا! عینک خوشبینی! دید متفاوت! زاویه ی نگاه متفاوت...همه ی اینها ارزانی خودتان. اگر توانستید حالتان را با این گول زنک ها خوب کنید دعایی هم به حال ما بیچاره ها بکنید! من نمیخواهم با این عینک ها چشم خود را به روی حقایق ببندم!
و برای این که این حقیقت را به شما ثابت کنم داستان هایی از وقایعی که بر سر من و دوستان بیچاره ام آمده را دراین کتابچه جمع آوری کرده ام. شما را به خدا بخوانید و به من بگویید کجای این اتفاقات را می شود با دید مثبت دید؟! ما که نتوانستیم. به نظر من هر انسان عاقل دیگری هم نمی تواند!
10 تیر 94
پی نوشت1: بنده شخصا نه با کسی دعوا و نه از کسی توقع زیادی دارم. برای همین هم بابت اتفاقی که برای بلاگفا افتاد اظهار تاسف و همدردی میکنم و هم بابت سالها میزبانی این سایت محترم و خوب از من و نوشتههایم ازشان ممنونم. گناه که نکردهاند. مشکل برای هر کسی پیش میآید. به هر حال آنجا هم محاسن و معایبی داشت. پس ضمن تشکر و قدر دانی از بلاگفا، فعلا همینجا و توی بیان راحتترم. آن وبلاگم (که نصفه نیمه برگشته و با قالبی قدیمی...) را هم دوست دارم و هر بار اینجا را به روز کنم آنجا هم یک ندایی به دوستان بلاگفایی میدهم. البته نمیشود لینک اینجا را آنجا گذاشت ( یا اگر قلق خاصی دارد من بلد نیستم) ! و مجبور شدم از آدرس اینجا عکس بگیرم و بگذارم!
بعدا نوشت: برای این که بتوانید لینک وبلاگ بیان را توی بلاگفا ثبت کنید وارد سایت http://goo.gl شوید (دقت کنید که هیچ گونه دات کام و ... ندارد!) و در کادری که باز می شود آدرس وبلاگ یا پستی که می خواهید لینک دهید را بنویسید و دکمه shorten URL را بزنید تا لینک مورد نظر ساخته شود.
پی نوشت2: دوستان داستان ها را ساده تر بنویسید. شبیه داستانهای جمال زاده یا جلال آل احمد. زیاد درگیر ادبی نوشتن نشویم بهتر است. خواننده خواننده ی عام است و باید سعی کنیم همذات پنداری راحت صورت بپذیرد:)
سلام دوستای عزیزم.
از همه دوستانی که در این مدت زحمت کشیدند و داستانهای خوبشان را فرستادند ممنونم.
امروز مهلت ارسال داستانها تمام میشود. اما برای دوستان عزیزی که هنوز فرصت نکردند داستانشان را تکمیل کنند تا سه روز دیگه یعنی روز 13 تیرماه این چالش تمدید میشود.
یادآوری میکنم هرگونه داستان در هر اندازهای (حتی خیلی کوتاه) برای ما ارزشمند است. پس تنبلی را کنار بگذارید و بنویسید! به خاطر خودتان، به خاطر من!