دلستون

نگفتنی های از دهان در رفته ی مصطفا
دلستون

نخلستون خونه ی نخلا ؛
دلستون آرامگاه منه.
________________

Home

صفحه اینستاگرام

کانال تلگرام

About

آدرس کوتاه شده برای لینک دادن در بلاگفا :

http://goo.gl/Rql0Wp

.

از تار و پودی که تو بودی

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲ ق.ظ

با خودم قرار گذاشته بودم هیچ وقت سراغ لباسی که نمی‌توانم بخرم نروم. آدم خودش را که نمی‌تواند گول بزند! می‌ترسیدم لباسی که نمی‌شود مال من باشد را پرو کنم، و توی آینه دلم را ببرد. ببینم وای خدای من چقدر خوب است! چقدر زیباست! چقدر باید مال من باشد! اگر اینطور می‌شد، دیگر دلم نمی‌خواست از اتاق پرو بیرون بیایم! اتاق پرو زندانم می‌شد. خوب نبود، اما بهتر از بیرون بود. آن بیرون حقیقت بود...

و اما تو... تو وسوسه انگیز تر از آن بودی که بتوانم اصولم را رعایت کنم. توی اتاق پروِ خلوتم، عاقبت پوشیدمت. دلم را بردی. دیدم خدای من! چقدر خوبی! چقدر زیبایی! چقدر باید مال من باشی!

چندی بر تنم بودی. یادت هست؟ هی خودم را توی آینه نگاه می‌کردم. از زاویه‌های مختلف تو را، و خودم در تو را تماشا می‌کردم و ذوق می‌کردم. توی همان زندان اتاق پرو خوش بودم. اما زود وقتم تمام شد. صدای تق تق در مرا به خودم آورد. یک دفعه یادم افتاد که آن بیرون حقیقت کهنه و خالی‌ام منتظر من است. کاری از دستم بر نمی‌آمد...

۹برای آخرین بار یک بار با تو چرخیدم. بعد آرام تو را از تنم بیرون آوردم. با احترام سر جایت گذاشتم و باز برای آخرین بار - با حسرت - نگاهت کردم. بعد زدم بیرون و دمق و بی‌حوصله به خانه برگشتم. دیگر نه دل و دماغ پرسه زدن را دارم و نه جز تو چیزی به چشمم خوب و زیباست...

کاش دفعه بعد که رد می‌شوم، تو دیگر پشت آن شیشه نباشی. راستی، تو به کی مثل من می‌آیی که حقیقتِ بیرون از اتاق پرو اش مثل من تلخ نباشد؟

  • مصطفا موسوی

نظرات (۷)

  • آذری قیز
  • همیشه  قصه هایی که از ته دل تون می نویسید خیلی عجیب دلنشین از آب در میاد. شایدم همه ی آدم ها یه جایی از قصه هاشون شبیه همه و برای همین دلشون میره برای این قصه ها. به هر حال مرسی بابت نوشته ی خوب تون.
    پاسخ:
    از عشق نوشتن راحته چون قصه‌ی عشق برای همه جذابه
    خیلی ممنونم لطف دارید :)
  • آذری قیز
  • نه جذابیتش به این نیس که از عشق می نویسید
    چون از عشق میشه خیلی چیزهای آبکی هم نوشت....
    پاسخ:
    چیزای آبکی از عشقای آبکی میان!
  • عطیه میرزاامیری
  • باز خوبه این لباس اندازه‌تون بوده. ما خیلی وقتا لباسایی تن‌مون می‌کنیم که اونقدر تنگ هستتد برامون که موقع در آوردن‌شون یه جایی‌شون پاره می‌شند و باید کلی خسارت بدیم.
    پاسخ:
    نه ما اگه اندازه جیبمونو هم خوب ندونیم اندازه تنمون رو خوب بلدیم
  • مترسک ‌‌
  • عاشقانه‌ترین وصف از عاشقی کردن بود...
    پاسخ:
    ممنون :)
    چه تلخِ شیرینی بود(:
    پاسخ:
    عشق همیشه تلخ و شیرینه :)
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • پشت شیشه هم که نباشه فکر اینکه الان تو تن کیه ول نمی کنه آدمو!
    پاسخ:
    اوهوم...
    . راستی، تو به کی مثل من می‌آیی که حقیقتِ بیرون از اتاق پرو اش مثل من تلخ نباشد؟

    واقعا زیبا بود..مرسی 
    پاسخ:
    ممنونم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">