دلستون

نگفتنی های از دهان در رفته ی مصطفا
دلستون

نخلستون خونه ی نخلا ؛
دلستون آرامگاه منه.
________________

Home

صفحه اینستاگرام

کانال تلگرام

About

آدرس کوتاه شده برای لینک دادن در بلاگفا :

http://goo.gl/Rql0Wp

.

۲۰ مطلب با موضوع «صرفا جهت اطلاع» ثبت شده است

یک ماهی است دنبال کار موقتی میگردم تا سال دوم ارشد را با آن سر کنم.  و هنوز نتیجه ی مطلوب حاصل نشده! از بازاریاب و مدیر فروش تا تعمیر و نگهداری دستگاه بسته بندی اتوماتیک! "همه جا رو گشتم . کجایی عزیزم؟" * ( شغل را می گویم!)

خلاصه به این دلیل ها است که حس و حال نوشتن نیست. البته خاطرات جالبی از این ایام کایابی تا به حال حاصل شده که سر فرصت و کم کم برایتان تعریف می کنم!


* یک مصرع از آهگ زیبای "کجایی؟" محسن چاوشی است.


پی نوشت: ضمن احترام به مخاطبین عزیزم،  با اجازه تا اطلاع ثانوی کامنت را پاسخ نمیدهم، جز به ضرورت :)

  • مصطفا موسوی

تسلای تو کار من نیست

اما

به سهم خودم

به سهم سهمگین تو از تب

می‌اندیشم امشب



  • مصطفا موسوی
در این چند روز اخیر که دور و برم کمی خلوت تر بود و فرصت فراغتی پیش آمد،  (و از آنجایی که حدیث نبوی داریم که "سزاوار نیست که مسلمان شبی را به صبح آورد مگر اینکه وصیت او آماده باشد ." و در متون دینی بسیار به اهمیت وصیت‌نامه تاکید شده است و همچنین به حکم عقل ) پیش نویس اولین وصیت‌نامه ام را نوشتم. و برای تشویق شما دوستان (البته دور از جانتان!) به انجام این کار مهم، یک فراز از وصیت نامه را اینجا می‌گذارم :

"اما در مورد خاک سپاری و ختم.  همیشه با دیدن مردمی که جوانی را از دست داده‌اند و همه جا جار می‌زنند و مظلوم نمایی می‌کنند و دل مردم دیگر را ریش می‌کنند متأسف شده‌ام. چنین انسان‌هایی فکر کوتاه و قلب کوچکی دارند. حدیث معروفی است که می‌گوید مؤمن شادی‌اش در چهره‌اش نمایان و غصه‌اش در قلبش نهفته است. پس چرا می‌آیند عکس‌های بزرگ ( و روتوش شده ای!) از جوانشان در اندازه‌های بزرگ و در دید مردم می‌زنند و می‌نویسند «جوان ناکام فلانی» ؟   "کام"  را چیزهای خیلی بزرگ‌تری از آنچه این گونه مواقع تعریف می‌کنیم باید تعریف کرد. نماد حجله گذاشتن برای کسی که از دنیا رفته یعنی تنها حسرت او را از این دنیا این گونه تعبیر کردن. که هم جفایی است به کسی که از دنیا رفته و اکنون روحش با حسرت‌هایی به مراتب، به مراتب مهم تر از این درگیر است. و هم یک مسئله‌ی کم ارزش را برحسته کردن باعث جفا به ارزش‌های والاتر از آن است. پس تقاضا دارم در مراسم خاکسپاری من از این موارد، و هر کار دیگری که خودنمایی و مظلوم نمایی و جلب ترحم است واقعا خودداری کنید. دوست دارم کنار گلزار شهدای روستای پدری‌ام، روستای ریزاب دفن شوم و ترجیحاً در نزدیکی مزار پدر بزرگوارم. و تنها کسی که مجاز است در مورد محل دفنم نظری جز این را اعمال کند مادر عزیز و گرانقدرم است"

23 تیر 94



  • مصطفا موسوی
هرکاری کردم که با مرورگر گوشی ام پاسخ کامنت ها را بدهم حریف نشدم!
من اینجا هستم؛یک دهات کوچک. اینترنت ندارم. نمیتوانم کامنت ها را پاسخ بدهم تا اطلاع ثانوی. اما شما کامنتتان را بگذارید!
اینجا چای می چسبد. و من هم جایتان را خالی کرده ام.*
بعدا نوشت: پست را با پیامک گذاشتم اما کمتر از دو ساعت پس از درج این مطلب اتفاقی به اینترنت وصل شدم! جالب است!
  • مصطفا موسوی

آهای دوستانی که قصد دارید توی چالش شرکت کنید! برای این که بیشتر دستگیرتان شود که حدودا قرار است چه کنیم بنده پیش نویس مقدمه ی این مجموعه را اینجا می گذارم. و تاکید می کنم که این صرفا یک پیش نویس است!


مقدمه

در زندگی انسان افراد مختلی می آیند و می روند. و همه هم تاثیر خودشان را بر دیگری می گذارند. که اگر اینگونه نبود انسان اجتماعی آفریده نمی شد.

مثلا  افرادی هستند که وقتی آدم از چیزی ناراحت است، مثل یک فرشته ی نجات سر می رسند! با خودشان انرژی می آورند. نگاه تازه می آورند. مسائل را از زاویه ای متفاوت برایت به تصویر می کشند طوری که به فکرت هم نمی رسید چیزی که از آن ناراحتی نه تنها گاهی ارزش ناراحتی ندارد بلکه جنبه هایی دارد که می توانی از آن خوشحال هم باشی! این آدم ها جواهر زندگی اند! نمیگذارند یک اتفاق کوچک زندگی ات را مختل کند. آهای آدم های اینگونه! من عاشق شما هستم. شادم می کنید. کاری می کنید جلو غصه ها مثل یک کوه مقاوم باشم. بیایید و همیشه در کنار من باشید. و هر بار که اینگونه حالم را خوب می کنید با هم دعا کنیم برای کسانی که شما را ندارند. یا آنقدر نادان هستند که نمی خواهند بپذیرند این حرف را که نگاه خوب معجزه می کند!

و من برای این که این حقیقت را به آنها ثابت کنم داستان هایی از وقایعی که برای من و دوستان خوبم گذشته را در این کتابچه جمع آوری کرده ام. ببینم چگونه می توانید زیبایی های این داستان ها را ندیده بگیرید و با منفی  بافی زیبایی هایش را خراب کنید؟! شما نمی توانید و هیچ آدم عاقلی هم نمی تواند.

 

مقدمه

در زندگی انسان افراد مختلفی می آیند و می روند. و شکر خدا همه هم می خواهد تاثیری بر دیگری بگذارند! و در این راه انگار تو مجبوری عقاید و نگاهشان را بپذیری.

مثلا بعضی ها هروقت آدم در خودش فرو رفته باشد با توهّم  این که فرشته ی نجات ما هستند بر سر آدم آوار می شوند. خلوتت را از تو می گیرند تا حرف هایی که خوشان هم به آن باور ندارند را به خورد تو بدهند و با حرف های کلیشه ای صد من یک غاز به خیال خودشان دید آدم را نسبت به مسائل عوض کنند. اتفاقی که عملا زندگی انسان را دچار اختلال می کند را می خواهند خوب نشان دهند. می گویند از زاویه ی دیگری به آن نگاه کن! بارها گفته ام به قول قیصر امین پور "درد" را از هر طرف بخوانی "درد" است. پس ولمان کنید شما را به خدا! عینک خوشبینی! دید متفاوت! زاویه ی نگاه متفاوت...همه ی اینها ارزانی خودتان. اگر توانستید حالتان را با این گول زنک ها خوب کنید دعایی هم به حال ما بیچاره ها بکنید! من نمیخواهم با این عینک ها چشم خود را به روی حقایق ببندم!

و برای این که این حقیقت را به شما ثابت کنم داستان هایی از وقایعی که بر سر من و دوستان بیچاره ام آمده را دراین کتابچه جمع آوری کرده ام. شما را به خدا بخوانید و به من بگویید کجای این اتفاقات را می شود با دید مثبت دید؟! ما که نتوانستیم. به نظر من هر انسان عاقل دیگری هم نمی تواند!


  • مصطفا موسوی

چشم تو
از آن ساقی زرنگ‌ها ست!
که خودش خمار است
و مرا نشئه می کند!

10 تیر 94



پی نوشت1: بنده شخصا نه با کسی دعوا و نه از کسی توقع زیادی دارم. برای همین هم بابت اتفاقی که برای بلاگفا افتاد اظهار تاسف و همدردی می‌کنم و هم بابت سالها میزبانی این سایت محترم و خوب از من و نوشته‌هایم ازشان ممنونم. گناه که نکرده‌اند. مشکل برای هر کسی پیش می‌آید.  به هر حال آنجا هم محاسن و معایبی داشت. پس ضمن تشکر و قدر دانی از بلاگفا، فعلا همینجا و توی بیان راحت‌ترم. آن وبلاگم (که نصفه نیمه برگشته و با قالبی قدیمی...) را هم دوست دارم و هر بار اینجا را به روز کنم آنجا هم یک ندایی به دوستان بلاگفایی میدهم. البته نمیشود لینک اینجا را آنجا گذاشت ( یا اگر قلق خاصی دارد من بلد نیستم) ! و مجبور شدم از آدرس اینجا عکس بگیرم و بگذارم!

بعدا نوشت: برای این که بتوانید لینک وبلاگ بیان را توی بلاگفا ثبت کنید وارد سایت http://goo.gl  شوید (دقت کنید که هیچ گونه دات کام و ... ندارد!) و در کادری که باز می شود آدرس وبلاگ یا پستی که می خواهید لینک دهید را بنویسید و دکمه shorten URL را بزنید تا لینک مورد نظر ساخته شود.

پی نوشت2: دوستان داستان ها را ساده تر بنویسید. شبیه داستان‌های جمال زاده یا جلال آل احمد. زیاد درگیر ادبی نوشتن نشویم بهتر است. خواننده خواننده ی عام است و باید سعی کنیم همذات پنداری راحت صورت بپذیرد:)

  • مصطفا موسوی

سلام دوستای عزیزم.

از همه دوستانی که در این مدت زحمت کشیدند و داستان‌های خوبشان را فرستادند ممنونم.

امروز مهلت ارسال داستان‌ها تمام می‌شود. اما برای دوستان عزیزی که هنوز فرصت نکردند داستانشان را تکمیل کنند تا سه روز دیگه یعنی روز 13 تیرماه این چالش تمدید می‌شود.

یادآوری می‌کنم هرگونه داستان در هر اندازه‌ای (حتی خیلی کوتاه) برای ما ارزشمند است. پس تنبلی را کنار بگذارید و بنویسید! به خاطر خودتان، به خاطر من!

  • مصطفا موسوی



این چالش تا روز 13 تیرماه تمدید شد
ضمنا اینجا را هم ببینید :)

سلام

در دانشگاه ما (خواجه نصیر) و به پیشنهاد یکی از اساتید قرار است یک پروژه ی آزمایشی انجام شود به این شرح:

کتابی تألیف شود که در هر فصل آن یک یا داستان (یا نوشته‌ی) کوتاه با دو دید مختلف نوشته شود. یک دید کاملا خوشبینانه و یک دید هم کاملا بدبینانه. یعنی به یک موضوع واحد از هر دو دید پرداخته شود یا یک داستان واحد از هر دو دید نوشته شود. می توان از دو طریق این داستان‌ها را نوشت:

راه اول: این که داستان را  از نگاه دو شخصیت مختلفِ داستان نوشت که یکی بد بین است و دیگری خوشبین.

راه دوم: این که از نگاه یک شخصیت واحد، دو بار و هر بار با یک رویکرد..


مسئولیت تألیف یا جمع آوری مطلب به عهده ی بنده است و فرصت چندان زیادی هم نیست. شاید این ایده کاملا جدید نباشد اما نحوه ی پیاده کردنش جدید و جذاب است. یعنی کتاب یک کتاب ساده ی معمولی نیست و اگر در مرحله ی آزمایشی موفق باشد (و مورد پسند استاد قرار بگیرد!) به مرحله‌ی چاپ هم ممکن است برود که به خاطر نوع ساخت و استفاده از این کتاب ( که فعلا مجاز به توضیح دادنش نیستم) قطعا با موفقیت رو به رو خواهد شد، که در واقع موفقیت نویسنده های داستان‌ها یا نوشته های کوتاه این کتاب است.

من به واسطه‌ی سالها وبلاگ نویسی این را می‌دانم که استفاده از نگاه و ایده‌های بکر وبلاگ نویسان جوانی مثل خودمان، بهترین انتخاب برای جمع آوری فصول این کتاب است. و از همین تریبون از همه ی دوستان وبلاگ نویس اهل قلم و خوش ذوقم درخواست می‌کنم که حتما با شرکت در این چالش به ما کمک کنند.

فقط سه تذکر،

اول: هر دو داستان شما یکی است در واقع! یعنی کلیت وقایع یکی است و فقط دید شما در هر کدام یک جور است. یک بار خوشبینانه و یک بار بدبینانه.

دوم: هر کدام از داستان ها در چند صفحه (مثلا پنج-شش صفحه) نوشته شود و زیاد طولانی و زیاد کوتاه نباشد. البته در موارد نادری می توان استثناء قائل شد.

سوم: دقت کنید که وقتی نگاه بدبینانه است کاملا بدبینانه اما باور پذیر باشد. همینطور وقتی که از دید خوشبینانه نوشته می شود. (مثلا طوری نباشد که شخص خوشبین سرخوشانه همه چیز را خوب ببیند! نه. واقعا خوشبین باشد.) تا خواننده بتواند با هردو همذات پنداری کند. ضمنا داستان (یا موضوع) نباید حتما به جای مشخصی برسد. ( مثلا وقتی بدبین باشیم حتما به سزای این بدبینی مان برسیم و یا برعکس). یعنی حتی می‌تواند برشی از یک زندگی یا توصیفی از یک شرایط باشد. مهم خوب پرداختن و باور پذیر بودنش است.

با هر میزان تجربه در وبلاگ نویسی و داستان نویسی، شرکت کردنتان در این چالش ما را خوشحال می کند.
امیدوارم تا ده روز آینده داستان‌های خوبی جمع آوری شود. ضمنا به نویسنده ی بهترین داستان هدیه‌ی کوچکی از جنس کتاب و به دلخواه خودشان (فقط به رسم یادگاری) اهداء می‌شود.

نوشته های خود را برای بنده ایمیل بفرمایید ( ایمیل گوشه ی وبلاگ هست)
ممنونم از این که با بازنشر این مطلب (همراه با عکس موجود در همین پست) به گرم شدن این چالش و داشتن خروجی بهتر کمک می کنید:)

  • مصطفا موسوی
همه از داستان بلاگفا با خبرید دیگر؟

وقتی خونه شده بود مثل جهنم/ما با ویزای بهشت بریدیم از هم/حالا تو برزخ بدبینی اسیریم/نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم/چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن/انگار اینو رو پیشانی مون نوشتن/که سفر تقدیر ماست واسه همیشه/ما همینیم جنگل بدون ریشه**

به هر حال من هم سعی می کنم مثل بقیه ی دوستان کمک کنم اینجا هم همه همدیگر را پیدا کنیم. لطفا هرکس توی این لیست نیست کامنت بگذارد و اسم وبلاگ قبلی و اسم و آدرس وبلاگ جدیدش رابگذارد. متشکرم. این پست مکررا به روز می شود.

1 - دختری مستقر در ماه (آیدا)  http://inthemoon.blog.ir
2 - کاغذ های خط خطی (فاطمه رمضانعلی) http://kaghazhayekhatkhati.blog.ir
3 - نیمه سیب سقراطی http://1ta414.blog.ir
4 - آدامس با طعم کروکودیل http://korokodiledaroneman.blogsky.com
5 - نیکولای آبی (نیلوفر نیک‌بنیاد) http://nikolaa.blog.ir
6 - به یک سبز ملایم مگر نمیشود دل بست؟ http://eversmiling.blog.ir
7 - تلخ همچن چای سرد (عطیه میرزا امیری) http://atiyee.blog.ir
8 - واژه چین (نگین پور اسلامی) http://mandarabrha.blog.ir
9 - سکو (الهام) http://stonebench.blogsky.com
10 - خنده های صورتی http://havijebanafsh.blog.ir
11 - نوزده دقیقه تا باران (فرناز) http://sh-farnaz.blog.ir
12 - گوشه ی دنج  http://www.ingleside.blogsky.com
13 - گاوصندوق حرف هایم http://harfhayam70.blog.ir
14 - و ما یسطرون ... http://www.val-ghalam.blogsky.com
15 - کراش ناقص فالش های افکارم http://s-ridiculous.blog.ir
16 - قناری معدن http://filterplus.blog.ir
17 - روی خط استوا http://royekhateesteva.mihanblog.com
18 - دریاهنگ http://daryahang.blog.ir
19 - معکوس ماهی http://makous-mahi.blog.ir
20 - منو خدا دوستیم http://minikin-bride.blog.ir
21 - آبو http://abu71.blog.ir
22 - دفتر یادداشت من http://notbookman.blogsky.com
23 - سینما یعنی زندگی http://cinemazendegi.blogsky.com
24 - اوغ! http://ehem0ehem.blog.ir
25 - پرهون http://printemps.blog.ir
26 - بانوی هزارفصل http://banooalexa.blog.ir
*عنوان بیت معروفی از سهراب سپهری است
** ترانه ای از یغما گلرویی با صدای سیاوش قمیشی
  • مصطفا موسوی


سلام.

هرچند با همه ی بی امکاناتی اش، وبلاگ نویسی در بلاگفا را ترجیح می دهم اما فعلا شرایط جوری است که نوشتن بهتر از منتظر بلاگفا ماندن است! خصوصا که مدیر این سایت هم ولایتی خودمان است و حدس می زنم حالا حالا ها این مشکل ادامه داشته باشد!

فعلا چیز خاصی برای نوشتن ندارم و فقط خواستم نوشتن در اینجا را شروع کنم.

پس فعلا !

آها راستی وبلاگ اصلی من delestoon.blogfa.com است :)


*عنوان بخشی از ترانه ی پرنده مهاجر سیاوش قمیشی است.

  • مصطفا موسوی