اتوبوس شب
پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۰۲ ب.ظ
توی این چند ساله شاید دستتان آمده باشد که چندان آدم منفی بافی نیستم. حداقل توی وبلاگم. اما خب به هرحال از روزهای سختی که به آدم میگذرد نمیشود به کلی چشم پوشید. سال ۹۴ سال بدی نبود. ولی واقعا سال سختی بود. فشارهایی کشیدم که نگو. غصه هایی خوردم که نپرس. مثلا در سختی هایش همین بس که کل سال نتوانستم خواهر بزرگم و خانواده اش را حتی یک بار ببینم!
حالا سالی که دقیقا تا هفته ی آخر هر روزش آبستن حوادث بود، رو به اتمام است. شب، وسط کویرهای اصفهان، اتوبوس با سرعت زیاد می برد که مرا چند روزی مهمان مادرم کند. و خلوتی دست داده تا امسال را دوره کنم. خیلی دوست دارم چند سال دیگر که به امسال فکر میکنم، حال و روزم طوری خوب باشد که سال ۹۴ از سخت ترین سالهای زندگی ام لقب بگیرد.