"نون" از الفبای دنیا نمی افته*
قرار بود با خانواده ی داماد جدیدمان برای خرید جهیزیه خواهرم به یکی از شهرهای جنوبی برویم. با این وضعیت بنزین دیگر نمیصرفید دو ماشین ببریم! این شد که یک ماشین فول ظرفیت رفتند و من هم حالا با اتوبوس راه افتاده ام که بعد از ده دوازده ساعت اتوبوس سواری، فردا صبح برسم و به آنها ملحق شوم. اگر اینجا را می خوانید و احیاناً کارمند استانداری ای، جایی هستید، می توانید از این مسئله به عنوان برکات گرانی بنزین نام ببرید و از این مسئله گزارشی چیزی رد کنید برای کارانه ی آخر برج!
از داماد جدیدمان اینجا جیزی نگفتم نه؟ دوست دوران راهنمایی و دبیرستانم است. از قدیم گفته اند برادر را ببین خواهر را بگیر! نمی دانم چرا اینجا حرفی از این موضوع نزده ام. چون چیز خوشحال کننده ای بود. به این روزها و اقن زنجموره ها نگاه نکنید. من همیشه دنبال حرف های امیدبخش و خوشحال کننده بودم برای گفتن در اینجا. مثلا همین که دوست بچگی ات با خواهر کوچکترت ازدواج کند. خدا روزی تان کند !
*عنوان از امیر ارجینی
- ۹۸/۰۹/۰۵
خب حالا که من خواهر کوچیکتر ندارم، کی بیاد باهام ازدواج کنه؟
درسته ربطی نداره ولی خب واقعا برام سوال شد.