افعی
چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ
با یک بنده خدایی درمورد خواستگارش صحبت میکردیم.داشت مینالید از نحوه ی ابراز علاقه ی ابتدایی و حساب نشده ی طرف. بعد یکهو برگشت
گفت:"البته بعضی پسرا چون از این کارا نکردن و تجربه ندارن اینجوری ان.اما بعضیا بلدن چه جوری حرف بزنن که طرف خوشش بیاد. مثلا خود تو!" کفتم "منظورت اینه که من گرگ بالون* دیده ام و انقد مار خوردم که افعی شدم؟" و درحالی که میدیدم سرخ و سفید میشود،و سعی میکند با گفتن جملاتی نظیر " نه منظورم اینه که اهل نوشتن وشعر و ادب هستی و قدرت بیانت خوبه و..." سعی میکند گندش را جمع کند،رفتم و در افق محو شدم!
گفت:"البته بعضی پسرا چون از این کارا نکردن و تجربه ندارن اینجوری ان.اما بعضیا بلدن چه جوری حرف بزنن که طرف خوشش بیاد. مثلا خود تو!" کفتم "منظورت اینه که من گرگ بالون* دیده ام و انقد مار خوردم که افعی شدم؟" و درحالی که میدیدم سرخ و سفید میشود،و سعی میکند با گفتن جملاتی نظیر " نه منظورم اینه که اهل نوشتن وشعر و ادب هستی و قدرت بیانت خوبه و..." سعی میکند گندش را جمع کند،رفتم و در افق محو شدم!