ماشین خرندگان جوان - ۶
باید چه میکردیم؟ ماشبن را نمیخواستیم اما نمیشد هم رفت و به طرف گفت من کاپوت ماشینت را داغان کردهام ببخشید! حتی اگر پول تعمیر را هم میدادیم ماشینی که کاپوتش رنگ شده یا تعویضی باشد فروشش سخت است و قیمتش هم افت میکند. از طرفی مقصر هم نبودیم که بخواهیم تاوان بدهیم و بدشانسی آورده بودیم! اگر هم میرفتیم و میگفتیم ماشین اینطوری شده و حالا میخواهیم بخریمش ممکن بود او توی رودربایستی قرار بگیرد و نهایتا ناراحت شود. کمی فکر کردیم و این تصمیم را گرفتیم و عملی کردیم:
برادرم تلفنی زنگ زد و گفت ماشینت را میخواهم. همان پشت تلفن چانهاش را زد و نهایتا ماشین را خرید. بعد از این که توافق کردند ماجرا را به او گفت. البته در کمال تعجب دیدیم طرف نه توی رودربایستی گیر کرد و نه اصلا تعارف خاصی زد یا این که بخواهد به خاطر این مسئله تخفیفی بدهد! تا قران آخرش را هم از ما نقد گرفت! ( خیلی از مد افتاده است ایموجی گذاشتن توی پست وبلاگ اما الان واقعا میطلبد یک دو نقطه خط جانانه بگذارم! :| )
و اینگونه بود که برای اولین بار در جهان یک نفر اول ماشینش را خراب کرد و بعد آن را خرید!
باید برمیگشتیم نیریز. کاپوت اما بسته نمیشد. به زور با کِش آن را بستیم و حرکت کردیم و آمدیم که در اولین فرصت آن کش را باز کنیم. اما فکر میکنید اولین فرصت کِی بود؟ یک زمان خیلی خاص و ویژه!
راستش بعد از خریدن ماشین و چند روزی که با آن سر پروژه میرفتیم فهمیدیم با تمام این اوصاف ماشین را به قیمت خوبی خریدهایم! مخصوصا وقتی قیمت را به بقیه میگفتیم. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا این که یک روز، تقریبا ۹ روز بعد از خریدن ماشین، در حالی که هنوز کاپوت را درست نکرده بودیم و کِش مذکور هم روی آن بود، میخواستم با سرعت خیلی کمی از فرعی به اصلی بروم که یک پیکان ناگهان پیچید جلوی من. فاصله نسبتا زیاد بود و سرعت کم. با خیال راحت ترمز کردم که یکدفعه دیدم ترمز زیر پایم خالی شد! تا بیایم مجددا ترمز بگیرم یا به ذهنم بزند دستی بکشم و... دیر شده بود و سر ماشین خورد به گوشهی سپر پیکان! سپر قُر شد و پیش پنجره شکست و کاپوت مجددا کمی قر تر شد! مقصر خودم بودم (هرچند واقعا تقصیرینداشتم!)۴ و طرف مقابل هم خسارتی ندیده بود. خداحافظی کردم و ماشین را بردم بهترین تعمیرگاه ترمز شهرمان. او هم ۱۱۰ هزار تومان پیادهام کرد و ترمزها را سرویس کامل کرد.
کمی به ماشین بدبین شده بودم. آخر از همان اول و توی این مدت کم فقط بدبیاری داشت برایمان. با خودم گفتم یک صافکاری جانانه میبرمش و توی همین بازار داغ شب عید ردش میکنم برود!
اما اتفاق دیگری افتاد!
صبح از خواب بیدار شدم وبرای کاری حرکت کردم سمت فسا. حدود ساعت ۷ صبح. برای کوتاه تر شدن مسیر جادهای غیر اصلی را انتخاب کردم. هنوز ۲۰ کیلومتر هم نرفته بودم که سر یک پیچ تند احساس خطر کردم. پیچ همزمان با سربالایی-سر پایینی، و کنار یک تپه بود. ادامهی جاده را نمیدیدم. کمی سرعت را کم کردم، شد مثلا هشتاد نود کیلومتر بر ساعت. آخرهای پیچ بودم که یکدفعه نیمهی دوم پیچ را دیدم و فهمیدم کار خراب است. نفهمیدم دقیقا چه شد؟ دوباره ترمز زیر پایم خالی شد یا از شدت ترمز زیاد لاستیک قفل کرد. هرچه بود دو دور دور خودم چرخیدم و شاااارپ!!! از سمت خودم خوردم به گارد ریل!
ادامه دارد...
- ۹۷/۰۲/۱۵