سلام، خداحافظ
بدون اغراق این بار ششم است که صفحه ی پست جدید را باز میکنم اما بعد از یکی دو دقیقه خیره شدن به صفحه، بدون این که حتی یک کلمه بنویسم میبندمش. نه حوصله دارم برای سال ۹۶ گودبای پارتی بگیرم و نه حوصله دارم پاچه خواری سال ۹۷ را بکنم که سال خوبی باشد!
با این که شرایط زندگیام مجموعا دلگرم کننده است اما یک بی حوصلگی عجیب بر جانم حکم فرما ست. به واسطه کارم این چند وقت اخیر هیچ روز تعطیلی نداشتم و یادم رفته قبلا جمعهها را چگونه میگذراندم. عید امسال هم شبیه هیچ عید دیگری نیست. خیلی وقت بود قبل از عید خانه نبوده ام و آن زمان عید همزمان بود با دوباره دیدن خانواده و شهرم بعد از مدت ها. اما حالا شده مثل یک جمعه ی طولانی. با خلأ ای گنگ در گوشهی ذهنم. نمیدانم نوروز سال قبل چطوری میگذشت. نمیدانم عیدهای قبل چه حال و هوایی داشت. این روزها اصلا نمیدانم قبلا چطور بودم.
- ۹۷/۰۱/۰۳