خیالبافی ات بد نیست!
سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۰ ق.ظ
شب ها که می آیند آن مژگان آهویت به هم
با من بباف این خواب را مانند گیسویت به هم
شاید دوباره یاد من افتادی و غمگین شدی
شاید گره خوردند باز آغوش و زانویت به هم
شاید دلت قاضی شود، بی کفه های منطقی
شاید خورَد یک آن تعادل در ترازویت به هم
باید قدم زد قصه را از کوچههای خلوتش
تا سایش آرام بازویم، وَ بازویت، به هم
غم آبرویش می رود از دست، یک ساعت اگر
دست من و دستت رسد مانند ابرویت به هم
خلوت ترین جای جهان کو؟ تا شود نزدیک تر
لبهای گستاخ من و لبهای کم رویت به هم!
پی نوشت۱:
وقت هم آغوشی بگو با این زبان تاپ تاپ
این سینه های بی قرار آیا چه میگوید به هم؟
پی نوشت ۲: عنوان از حسین صفا است
- ۹۶/۱۰/۱۲