موقتاً شغل آزاد
پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۷ ب.ظ
خیلی وقت است شرح حال ننوشتهام. یادم نیست اینطور نوشتهها از کجا شروع میکردم و به کجا ختم میشد. اما الآن تیتر وار میگویم.
یک جا آزمون استخدامی دادم، مرحله اولش را قلبول شدم، مصاحبه خوبی هم دادم اما آش دهن سوزی نیست و اگر هم زنگ بزنند نمیروم. آزمون دیگری در کار نیست. یک کارخانه خصوصی (متعلق به یکی از آشنایان) نزدیک شهرمان قرار است راه اندازی شود که آنجا هم اسم نوشتهام اما چندان جدی نیست.
با برادرم دو گلخانه اجاره کردهایم. ۷۰۰ و ۱۰۰۰ متری. توی اولی دو سه ماه پیش برادرم آلوئه ورا کاشته است و دومی را هم این هفته با هم میکاریم. همهاش قرض و وام است. اوایل تابستان مشخص میشود نتیجه میگیریم یا نه. گاهی با هم "بالا پایینی میکنیم" (یعنی داد و ستد متفرقه. مثلا موتور آبکشی چاه میخریم و میفروشیم. گاهی معاملهای جوش میدهیم و... که البته فعلا کارگردان اصلی جناب برادر است.) یک کلام، شغلم تقریبا آزاد تلقی میشود در حال حاضر.
وقت زیادی دارم و حوصله ی کمی. نه کتاب رمان میخوانم. نه زبان. و نه هیچ چیز دیگری. آرامش نسبی ای دارم که در تقابل با بیپولی حال حاضر چندان نوش جانم نمیشود. اما به آینده خوشبینم.
من یک بار زندگی کارمندی را تجربه کردهام. (که آن زمان شلغم را بیشتر از شغلم دوست داشتم!) دعا کنید مجبور نشوم دوباره به چنین جهنمی برگردم!