نوروز معمولی
راستش تعطیلات نوروز آنقدرها هم برایم شیرین نیست. هرسال چند روز زودتر به خانه برمیگردم و به کمک خواهر کوچیکه (نمیدانم معادل رسمی این عبارت چیست!) که او هم تقریبا همان موقع، یعنی حوالی ۲۵اسفند به خانه بر میگردد، خانه تکانی را انجام میدهیم و منتظر مهمانها میشویم. خواهرها یکی یکی میآیند. دو تا از تهران، یکی از شیراز، یکی از رفسنجان. ما که خودمان هم میهمانیم میزبان میشویم. مسافرتی اگر باشد، یک روزه و درون استانی است. ایام عید خانه در حد انفجار شلوغ است. برای توضیح بیشتر باید بگویم مادرم ۷ نوه ی زیر هشت سال دارد که چهارتایشان زیر سه سال سن دارند! و راستش زیاد اهل دید و بازدید نیستیم. کلا تعداد افرادی که برای دید و بازدید خانهشان میرویم ۵تا نمیشوند. از بین دوستان قبل از دانشگاه فقط با یکی دوتایشان ارتباط دارم. آخر با سالی دو سه بار خانه آمدن بیشتر از این هم نمیشود! خلاصه که اکثر زمان را در خانه هستم و مشغول کمک به مادر.
امسال گاهی اگر فرصتی دست دهد کتاب زیبای «ملت عشق» را هم میخوانم. خدا را شکر شرایط بد هم نیست. اما من هرسال از تعطیلات که برمیگردم تازه باید استراحت کنم. خدا را شکر بهار آغوش گرمی برای خستگی گذاشتن دارد. هرچند امسال فروردینِ بینهایت شلوغی در پیش دارم اما امیدم به اردیبهشت است.
اردیبهشت جان، امسال باید خوب باشی. این یک دستور است!
- ۹۶/۰۱/۰۶