بحرانهای پسا دفاع
دوران بزرگسالی چند لایه دارد که با گذر از هر کدام، یک سری مسئولیتها اضافه ویک سری آزادیها گرفته میشود.
اولین لایه ۱۸ سالگی است که به سن قانونی میرسی. دومین لایه دانشجو شدن است. سومین لایه بیست وسه سالگی است که نمیدانم چرا، ولی بعد از آندیگر بچه محسوب نمیشوی! لایه های بعدی هم تمام شدن درس وتمام شدن سربازیاست.
لایه های دیگری هم وجود دارند مثل ازدواج و غیره اما بهنظرم هیچ چیز سنگینتر از اتمام لایههای درس و سربازی نیست؛ و همین است که حالا من دچار بحران پس از دفاع شده ام!
تا قبل از این همه ی کم و کاستی ها را گردن دانشجو بودن و درس خواندن میانداختیم. اما حالا دیگر بازی تمام شده! اگر زبانت خوب نیست تا آخر عمر همین است. اگر ورزشت کم است، اگر هنری نداری، اگر مطالعه نمیکنی و هزاران اگر دیگر.
دیگر نمیشود این جملهی جادویی را گفت: «حالا دفاع کنم بعد...»
ترس این که همه ی بدیها ضرب در همهی عمر شود فراوان است! اگر از شغلت لذت نمیبری، اگر درآمدت کافی نیست و، گفتم که، هزاران اگر دیگر!
بعد از دفاع دیگر هیچچیز شوخی بردار نیست!