قصه ی پسته
آدم بعضی وقتها چیزهایی میبیند که اگر از کس دیگری شنیده بود محال بود باور کند!
چند وقت پیش تصمیم گرفتم کنار کارم، گاهی برای گذران زندگی درآمد کوچک دیگری هم داشته باشم. مثلا از شهرستان مقداری پسته آوردم و با قیمت مناسبتر از بیرون به همکاران فروختم. هم آنها راضی بودند و هم من. امشب از جلوی یک آجیل فروشی شیک رد میشدم قیمت خیلی بالای یک مدل پسته که تقریبا شبیه پستهی من بود توجهم را جلب کرد: کیلویی ۶۳ هزار ومان. رفتم به مغازه دار گفتم من از این پسته دارم، کیلویی ۳۵ الی ۴۰ هزار تومان. میخواهی؟ بدون این که حتی چانه بزند قاطعانه گفت نه! یعنی قیمتم خیلی پرت بوده! یعنی کیلویی ۳۰ هزارتومان از یک محصول ۳۵ هزارتومانی برایش کم است!
بعد شما چه توقعی از وضع مملکت دارید وقتی خودمان گرگ شدهایم و به جان هم افتادهایم؟!
پی نوشت: خلاصه پسته خواستید در خدمتیم!
پس برای پسته ی نوروز مزاحم بشیم؟! :)