هدیه رو وا نکرده پس فرستاد
پیرو پست ما یا آنها وبلاگ سورمه
وقتی که سمنان درس می خواندم، خواهر کوچکترم (که آن زمان ۱۹ سالش بود) به مناسبت روز تولدم برایم یک عطر اصل و پدر مادر دار خرید و از شهرستان پست کرد.خیلی عطر قشنگی بود. فقط مسئله ای که وجود داشت این بود که من اگر توی زندگی ام فقط از یک عطر متنفر بودم، همان بود! یعنی تا سرحد تهوع حالم را ید میکرد واقعا! نمیدانستم چه کنم. توی دو لایه پلاستیک پیچیدمش و گذاشتم توی ساکم. اما خب پخش بو و ماندگاری بالایی داشت و هر لباسی توی آن ساک میگذاشتم بو می گرفت! حالا شاید فکر کنید خواهرم بد سلیقه بوده اما نه. یکی دو تا از دوستانم عاشق آن عطر (کاپیتان بلک) بودند و حتی درخواست کردند عطر را به آنها بدهم. منتهی عطر هدیه بود و آنهم از خواهر کوچیکه! البته او خودش از لحنم ناخواسته بو برده بود که چندان هم ذوق زده نشده ام!
خلاصه زمانگذشت. یکی دو سالی بود که با آن عطر همزیستی مسالمت آمیز داشتیم که روز تولد یکی از دامادهایمان افتاد در بدترین شرایط مالی خانواده! من هم دیدم هم اسراف است و هم حماقت که آن عطر را انقدر نگه دارم که فاسد شود. عطر را دادم به مادرم و گفتم این هم کادوی داماد!
آن روز تولد خوبی بود و خوش گذشت اما چشمتان روز بد نبیند! یک بار کهخواهر کوچیکه آن عطر را توی خانه ی خواهر بزرگه دید! چه اشکها نریخت و چه بد و بیراه ها که نثار منِ بیچاره نکرد، نگویم برایتان. فقط بدانید که هروقت بحث تولد، عطر، هدیه، و البته بیشعوری! می شود خواهر کوچیکه آن داستان را، هر بار از منظری جدید مرور می کند و البته تا چند ساعت هم با من سرسنگین میشود!
- ۹۵/۰۲/۱۳