...اتوبوس نزدیک عوارضی کنار یک رستوران پارک کرد. صبحانه را همانجا خوردیم. همانجا نشستیم و گوشیهایمان را شارژ کردیم و کم کم گرم شدیم و سرگرم گوشیهایمان. کم کم آماده میشدیم برای ناهار سفارش دادن که یکی از مسافران پیشنهاد داد با قطار برویم. من مخالفت کردم و گفتم قطار توی روز عادی هم انقدر یهویی نمیشود چه برسد به حالا که همه هجوم می آورند. اما راننده اتوبوس آنقدر توی گوش همه خواند که متقاعدشان کرد...
- ۷ نظر
- ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۱