نمیدانم چرا هر اتفاقی که مادرم توصیه میکند مواظب باشم نیفتد و من به او اطمینان می دهم نخواهد افتاد، در مدت زمان کوتاهی اتفاق می افتد!
مثلا چند وقت پیش مادرم چند بار گفت همه ی مدارکت را نگذار تویکیف پولت یک وقت گم می شود. گفتم مادر الان دو سال است من این کیف را دارم، توی این همه که اینحرف را نزدی مگر گم شده؟ به جان شما یک هفته نگذشته بود که شد آنچه شد! و کلی هم مژدگانی پیاده شدم تا کیف دوباره به دستم رسبد.
حالا هفته ی پیش مادرم گفت ساعتت سنگین است و پین میشکاند. دائم دستت نکن بگذار برای مهمانی و مراسم و اینها. گفتم مادر من ساعت برایبستن است دیگر!
خب در عکس مشاهده می فرمایید چه بهسر ساعتم آمده!
آن هم کیفپول کذایی ست!
- ۱۰ نظر
- ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۷