هرچند ۱۸سال شب امتحانی بودم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم پاورپوینت ارائه دفاع از پایان نامه را هم بگذارم برای شب دفاع! درست کردن پارپوینت تا ساعت ۵ونیم صبح طول کشید. تا ساعت ۹ خوابیم، اگر بشود اسمش را خواب گذاشت! بعد رفتم دانشگاه و...
با نظر استاد کلی تغییرات در پاورپوینت انجام دادم. طوری کهتا نیمساعت قبل از دفاع طول کشید. بعد هم بدو بدو رفتم و شیرینی پذیرایی دفاع را خریدم. چقدر هم گران بود! اصلا این رسم و رسومات اضافه چیست؟ چرا همهچیز را سخت میکنیم ما؟
بگذریم. خلاصه تا لحظه ی دفاع وقت نشد پاورپوینت را یکبار روخوانی کنم حتی! چه برسد به تمرین!
شیرینی در دستم، پلاستیک پر از آبمیوه در آن یکیدستم، کیف حاوی لپ تاپ و سررسید و غیره آویزان گردنم. بدو بدو خودم را رساندم. نفس نفس زنان و خیس عرق، تازه باید شیرینی را میچیدم و کابل اتصال به ویدئوپروژکتور پیدا میکردم و غیره!
هنوز عرقم از انجام این کارها خشک نشده بود که اساتید آمدند. یکی از امیرکبیر و آن یکی سختگیر ترین و بدنام ترین استاد دانشکده!
اما همین که ساعت ۱۸:۴۰ اسلاید اول را بار گذاشتم، انگار که یکنفر دیگر پا در کالبدم گذاشت! انگار اسلایدها را از حفظ بودم! توضیحمیدادم، از زبان بدن و ایما واشاره استفاده میکردم، تُن صدایم را بالا وپایین میکردم، مثال میآوردم، ارتباط چشمی برقرار میکردم ... خلاصه یکارائهی تمام عیار بود!
بعد هم که اساتید بهجای بیست دقیقه، حدود ۹۰ دقیقه سوال پیچم کردند، هرچند ایراداتی داشتم، اما خودم را نباختم و بهخوبی مرز بین دفاع کردن وجدل نکردن را، به گفته ی استادم بعد از دفاع، رعایت کردم. نمره هم بیشتر از حد انتظارم بود!
ساعت ۲۰:۴۰ دفاعم تمام شد. تا اساتید مشورت کنند ونمره بدهند و تشکر کنم و از دانشگاه خارج شوم ساعت شد ۲۲:۰۰
شب، برگشتنی، داشتم پیش خودم میگفتم خودمانیم، تو که انقدر مسلط نبودی، جلوی این استاد سخت گیر وکار بلد، چطور اینقدر خوب بودی؟ این انرژی در توِ شب نخوابیدهی دقیقه نودیِ سخنرانی نکرده از کجا آمد؟ داشتم این سوالات را از خودم میپرسیدم و در همین فکر وخیالات بودم که مادرم زنگ زد! جواب سوالم را گرفتم!
- ۱۷ نظر
- ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۱