با خواندن این پست از آقای دکتر کنجکاو شدم بروم برنامه ماه عسل را که قبلا مخاطبش بودم اما حالا حوصلهام نمیکشد ببینمش را توی اینترنت پیدا کردم و دیدم: قسمتی که یاسمن اشکی یا همان یاسی اشکی مهمان این برنامه بود.
رنگ و لعاب خوبی داشت این قسمت. یک دختر جوان با لهجه و بیانی شیرین که از دم مرگ رهایی یافته و با نذر و نیازی که از ینگه دنیا میکند مبنی بر آگاه سازی مردم سرزمینش، از بین صدها نفر بیمار مشابه محکوم به مرگ، مانند ابراهیم از میان آتش نجات مییابد تا ناجی ما هم باشد.
اما راستش در خلال برنامه هرچقدر تمرکزم را جمع میکردم نمیتوانستم روایت یاسی اشکی از داستانش را با زمان مطابقت دهم. سنی که به بیماری مبتلا میشود، مدتی که با این بیماری در ایران دست و پنجه نرم میکند، مدتی که با بیماری خارج از ایران درگیر است، مدت زمانی که با وجود بیماری درس خوانده و دانشگاه رفته و کار کرده و مستقل شده، مدتی که طول میکشد یک پزشک بیماریاش را تشخیص دهد، مدت زمان درمان بیماری، و نهایتا زمان رهایی اش از بیماری. اگر همهی اینها را در نظر بگیریم نمیتوانیم یک قصهی منسجم را روی ریل زمان سوار کنیم و چند سال کم یا زیاد نیاوریم! (شما چنین چیزی حس نکردید؟)
برای همین با وجود این که تحت تاثیر این برنامه قرار گرفته بودم، کمی به حقایق مطرح شده در آن شک کردم. دوست دارم دربارهی یاسی اشکی و کمپین (های) او اطلاعت دقیقتری داشته باشم.
برای روشن تر شدن برخی حقایق احتمالا باید منتظر پست تکمیلی آقای دکتر باشیم و اگر من هم به نکتهی قابل ذکری رسیدم در یک پست جداگانه با شما در میان میگذارم. لطفا شما هم اگر به اطلاعتی رسیدید که احساس کردید اهمیتی دارد من را در جریان بگذارید. پذیرای نظرات شما هستم هرچند فعلا نظرات تایید نمیشود.