شاید برسد روزی که آنقدر آزاد باشیم، که بی قید و بند های مدنی، بدون ملاحظه های دست و پا گیر اجتماعی، بدون اینکه فکر کنیم چگونه اتفاق می افتد، بدون این که فکر کنیم بعدش چه میشود و بدون اینکه اصلا فکر کنیم، به آغوش هم پناه ببریم. با هم بمانیم و خستگیِ تلاش های بیهوده ی این سالها را در کنیم. روزی که آزاد باشیم. از همه ی قید و بندها، حتی قیدِ این جسم دست و پاگیر. شاید چنین روزی برسد... باید چنین روزی برسد...
#
- ۲ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۲