انحراف افکار عمومی یا بدسلیقگی مردم؟
راستش اول ها که در بحبوحهی یک خبر جنجالی ناگهان کسی اظهار نظر میکرد که: "ای آقا! این خبر را عَلَم کردهاند که اذهان عمومی از فلان مسئلهی مهم تر منحرف شود!" بسیار جالب و هوشمندانه به نظر میرسید. و گوینده یک سر و گردن از بقیه عاقل تر و با تجربه تر مینمود. اما حالا اوضاع فرق کرده است! حالا چنین اظهار نظری تا حد یک "غر زدن شوهر عمهای" پایین آمده است چون در واقع دردی را دوا نمیکند!
حالا که هر روز خبر جدیدی میشنویم و اتفاق ها پشت سر هم و رگباری به صدر اخبار میآیند و حادثه را با حادثه و حاشیه را با حاشیه روشن میکنیم، دیگر کار خزی است که وسط هر بحث بگوییم "این برای منحرف کردن اذهان عموم است." و "واقعا مشکل ما این است؟" و ...
شاید همچنان نشود دولت مردان داخلی و خارجی را تبرئه کرد که از قدرت رسانهها برای پرداخت بیش از حد به یک موضوع و کمتر از حد به یک موضوع دیگر و در نتیجه جا به جایی اولویتهای مردم استفاده میکنند. اما واقعا دورهی رسانههای یک طرفه ای مثل تلوزیون دارد سر میآید.
امروزه ماهیت رسانهها باعث شده حتی اتفاقی که قبلا به روزنامه ها هم درز پیدا نمیکرد اکنون به سرعت به صدر اخبار میرسد. یک اقیانوس از اخبار و اطلاعات جاری است. و این بار گردانندگان آن منحصر به اصحاب قدرت نیست. خود ما هم اگر سیاستگذار اصلی گردش رسانهای اخبار نباشیم، دست کم به خاطر نقشی که در انتشار و پرداختن به آنها داریم میتوانیم بسیار موثر باشیم و هستیم.
پس این ما هستیم که باید ضمن توجه به این که هر خبری بالاخره اهمیت خودش را دارد، و ضمنعدم اصرار به خفه کردن اخباری که برایمان مهم نیست، به پرداختن هرچه بیشتر و بهتر مسائل مهم و راهبردی بپردازیم.
امروزه هر شخص در گوشی خود یک رسانهی فعال دارد. ما چگونه برای رسانهمان سیاست گذاری میکنیم؟